Monday, March 10, 2008

باب (19) : اظهار خشم و ناراحتي هنگام تعليم بسبب مشاهدة چيز ناخوشايند

79 ـ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ الأَنْصَارِيِّ t قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لا أَكَادُ أُدْرِكُ الصَّلاةَ مِمَّا يُطَوِّلُ بِنَا فُلانٌ، فَمَا رَأَيْتُ النَّبِيَّ r فِي مَوْعِظَةٍ أَشَدَّ غَضَبًا مِنْ يَوْمِئِذٍ، فَقَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّكُمْ مُنَفِّرُونَ، فَمَنْ صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْيُخَفِّفْ، فَإِنَّ فِيهِمُ الْمَرِيضَ وَالضَّعِيفَ وَذَا الْحَاجَةِ». (بخارى:90)
ترجمه: از ابو مسعود انصاري t روايت است كه: شخصي گفت: اي رسول خدا! چون فلان (امام) نمازش را بسيار طولاني مي‏كند، ممكن است نماز جماعت را ترك كنم. ابومسعود t مي‏گويد: رسول الله r را در خطابة آنروز چنان خشمگين ديدم كه قبلاً او را به آن حال نديده بودم. آنحضرت r فرمود: «شما، مردم را از دين متنفر مي‏كنيد. آگاه باشيد، هر كس كه امامت نماز را به عهده دارد، آنرا كوتاه بگيرد و طولاني نكند. زيرا در ميان نماز گزاران، افراد بيمار، ضعيف و كساني كه كار فوري دارند، وجود دارد».
80 ـ عَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍ الْجُهَنِيِّ t: أَنَّ النَّبِيَّ r سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ اللُّقَطَةِ، فَقَالَ: «اعْرِفْ وِكَاءَهَا» أَوْ قَالَ: «وِعَاءَهَا وَعِفَاصَهَا، ثُمَّ عَرِّفْهَا سَنَةً، ثُمَّ اسْتَمْتِعْ بِهَا، فَإِنْ جَاءَ رَبُّهَا فَأَدِّهَا إِلَيْهِ». قَالَ: فَضَالَّةُ الإِبِلِ؟ فَغَضِبَ حَتَّى احْمَرَّتْ وَجْنَتَاهُ، أَوْ قَالَ: احْمَرَّ وَجْهُهُ، فَقَالَ: «وَمَا لَكَ وَلَهَا مَعَهَا سِقَاؤُهَا وَحِذَاؤُهَا، تَرِدُ الْمَاءَ وَتَرْعَى الشَّجَرَ، فَذَرْهَا حَتَّى يَلْقَاهَا رَبُّهَا». قَالَ: فَضَالَّةُ الْغَنَمِ؟ قَالَ: «لَكَ أَوْ لأَخِيكَ أَوْ لِلذِّئْبِ». (بخارى:91)
ترجمه: زيد بن ‏خالد t روايت مي كند كه: مردي از رسول الله r دربارة چيز گم شده اي كه پيدا شده است سؤال نمود. رسول الله r فرمود: «برخي از مشخصات آن (مانند نوع ظرف يا چيزي كه دور آن بسته شده است) را تا يك سال، براي مردم اعلام كن. اگر صاحبش پيدا نشد، از آن استفاده كن. و اگر صاحبش پيدا شد آنرا به او برگردان». سائل پرسيد: اگر شتر گم شده اي پيدا شود، چه بايد كرد؟ رسول الله r (از شنيدن آن) به اندازه اي خشمگين شد كه رخسار مباركش سرخ گشت و فرمود: «تو با شتر چه كار داري؟ (يعني شتر گم نمي‏شود) زيرا شتر با ذخيره آب و مقاومتي كه دارد، هرگاه گرسنه شود، پاي درختي مي رود و تغذيه مي‏كند و هرگاه تشنه شود، آب پيدا مي‏كند تا زمانيكه صاحبش پيدا شود». سائل پرسيد: اگر گوسفندي پيدا شود، چه بايد كرد؟ رسول الله r فرمود: «آن گوسفند يا از آنِ تو و يا از آنِ برادرت خواهد بود. و اگر نگهداري نكني، از آنِ گرﮒ خواهد شد».
81 ـ عَنْ أَبِي مُوسَى t قَالَ: سُئِلَ النَّبِيُّ r عَنْ أَشْيَاءَ كَرِهَهَا، فَلَمَّا أُكْثِرَ عَلَيْهِ غَضِبَ، ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ: «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ». قَالَ رَجُلٌ: مَنْ أَبِي؟ قَالَ: «أَبُوكَ حُذَافَةُ». فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ: مَنْ أَبِي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «أَبُوكَ سَالِمٌ مَوْلَى شَيْبَةَ». فَلَمَّا رَأَى عُمَرُ مَا فِي وَجْهِهِ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ. (بخارى:92)
ترجمه: ابوموسي اشعري t ميگويد: از نبي اكرم r دربارة چيزهايي كه خوشش نمي آمد، سؤال كردند. وقتي كه آن پرسشها افزايش پيدا كرد، آنحضرت r خشمگين شد و خطاب به مردم فرمود: «هر چه مي خواهيد بپرسيد». مردي گفت: پدر من كيست؟ فرمود: «پدرت حذافه است». ديگري برخاست و گفت: اي رسول الله! پدر من كيست؟ پيامبر r فرمود: «پدرت سالم غلام آزاد شدة شيبه است». عمر t كه متوجه خشم وناراحتي آنحضرت r شد، گفت: اي رسول خدا! ما به خداوند عز وجل پناه مي بريم. (زيرا باعث ناراحتي شما شديم).

باب (20): كسي كه يك سخن را براي اينكه مردم بفهمند سه بار تكرار مي كند
82 ـ عَنْ أَنَسٍ t عَنِ النَّبِيِّ r: أَنَّهُ كَانَ إِذَا سَلَّمَ سَلَّمَ ثَلاثًا، وَإِذَا تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ أَعَادَهَا ثَلاثًا، حَتَّى تُفْهَمْ عَنْهُ. (بخارى:94)
ترجمه: انس t روايت ميكند كه پيامبر r وقتي كه سلام مي كرد، سه بار آنرا تكرار مي نمود. و هرگاه، سخني مي گفت، آنرا سه بار تكرار ميكرد تا مردم، آنرا خوب بفهمند.

باب (21): تعليم زن و فرزندان و زيردستان
83 ـ عَنْ أَبِي موسى t قَالَ: قَالَ رَسُولُ r: «ثَلاثَةٌ لَهُمْ أَجْرَانِ: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمَنَ بِنَبِيِّهِ وَآمَنَ بِمُحَمَّدٍ r، وَالْعَبْدُ الْمَمْلُوكُ إِذَا أَدَّى حَقَّ اللَّهِ وَحَقَّ مَوَالِيهِ، وَرَجُلٌ كَانَتْ عِنْدَهُ أَمَةٌ فَأَدَّبَهَا فَأَحْسَنَ تَأْدِيبَهَا وَعَلَّمَهَـا فَأَحْسَـنَ تَعْلِيمَهَا، ثُمَّ أَعْتَقَهَا فَتَزَوَّجَهَا فَلَهُ أَجْرَانِ». (بخارى: 97)
ترجمه: ابوموسي اشعري t ميگويد: رسول الله r فرمود: «سه شخص اند كه نزد خدا دو اجر دارند. اول: اهل كتابي كه به پيامبرش و به محمد r ايمان بياورد. دوم: غلامي كه حق خدا و صاحبش را ادا كند. سوم: مردي كه كنيزش را بخوبي تربيت نمايد و علم و دانش بياموزد. سپس او را آزاد نمايد و با وي ازدواج كند. هريك از اينها دو پاداش دارند».




باب (22): پند و نصيحت كردن امام زنان را
84 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r خَرَجَ وَمَعَهُ بِلالٌ، فَظَنَّ
أَنَّهُ لَمْ يُسْمِعِ النِّسَاءَ فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ بِالصَّدَقَةِ، فَجَعَلَتِ الْمَرْأَةُ تُلْقِي الْقُرْطَ وَالْخَاتَمَ، وَبِلالٌ يَأْخُذُ فِي طَرَفِ ثَوْبِهِ. (بخارى: 98)
ترجمه : ابن عباس رضي الله عنهما روايت مي كند كه: رسول الله r همراه بلال از مسجد بيرون شد و گمان نمود كه زنها وعظ و ارشاد او r را نشنيده اند. بار ديگر به وعظ و راهنمايي آنان پرداخت و آنها را امر به صدقه دادن نمود. زنان شروع به انداختن گوشواره ها و انگشتر هايشان نمودند. و بلال tآنها را در دامنش جمع آوري مي نمود.

باب (23): آزمندي براي فراگرفتن حديث
85 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t أَنَّهُ قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «لَقَدْ ظَنَنْتُ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ أَنْ لا يَسْأَلُنِي عَنْ هَذَا الْحَدِيثِ أَحَدٌ أَوَّلُ مِنْكَ، لِمَا رَأَيْتُ مِنْ حِرْصِكَ عَلَى الْحَدِيثِ، أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَـتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، مَنْ قَالَ: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ خَالِصًا مِنْ قَلْبِـهِ، أَوْ نَفْسِهِ». (بخارى:99)
ترجمه: ابوهريره t مي گويد: عرض كردم: اي رسول خدا ! چه كساني روز قيامت براي شفاعت شما سعادت بيشتري دارند؟ رسول الله r فرمود: «اي ابوهريره ! چون عشق و علاقه تو را نسبت به حديث ديدم، مي دانستم كه كسي قبل از تو، اين سؤال را از من نخواهد پرسيد. كساني روز قيامت براي شفاعت من سعادت بيشتري دارند كه با اخلاص و از صميم قلب، لا إله إلا الله بگويند».

باب (24): علم چگونه از بين ميرود؟
77 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ r يَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنَ الْعِبَادِ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ، حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالاً، فَسُئِلُوا، فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا». (بخارى:100)
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما مي گويد: از رسول الله r شنيدم كه فرمود: «خداوند علم را از سينة بندگان خود محو نمي كند، بلكه با وفات علما آنرا از بين مي برد. و وقتي كه علما از بين رفتند، مردم، جاهلان را رهبر خود قرار مي دهند و مسائل خود را از آنها مي پرسند. رهبرانشان نيز از روي جهالت، فتوا مي دهند كه هم خود گمراه ميشوند وهم ديگران را به گمراهي مي كشند».

باب (25): آيا روز جداگانه اي براي تعليم زنان اختصاص داده شود؟
87 ـ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ t قَالَ: قَالَتِ النِّسَاءُ لِلنَّبِيِّ r: غَلَبَنَا عَلَيْكَ الرِّجَالُ فَاجْعَلْ لَنَا يَوْمًا مِنْ نَفْسِكَ، فَوَعَدَهُنَّ يَوْمًا لَقِيَهُنَّ فِيهِ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ، فَكَانَ فِيمَا قَالَ لَهُنَّ: «مَا مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلاثَةً مِنْ وَلَدِهَا إِلاَّ كَانَ لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ». فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: وَاثْنَتَيْنِ؟ فَقَالَ: «وَاثْنَتَيْنِ».(بخارى:102)
ترجمه: ابوسعيد خدري t مي گويد: زنان خطاب به نبي اكرم r گفتند: مردان تو را تصاحب نموده (و براي ما ) وقتي باقي نگذاشته اند. فرصتي به ما اختصاص بده تا نزد شما حاضر شويم. رسول الله r روزي را براي آنان تعيين نمود. (و در آنروز) فرمود: «هر زني كه سه فرزند خود را از دست بدهد، آنان، در روز قيامت براي مادرانشان حجابي در برابر آتش دوزخ خواهند شد». زني گفت: اگر دو فرزندش را از دست بدهد باز هم آنها حجاب مي شوند؟ آنحضرتr فرمود: «بلي».
وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَt قَالَ: «ثَلاثَةً لَمْ يَبْلُغُوا الْحِنْثَ».(بخارى: 102).
و در يك روايت از ابوهريره t آمده است كه رسول الله r فرمود: «سه فرزندي كه به سن بلوغ نرسيده باشند».

باب (26): كسي كه چيزي را بشنود و براي فهميدن آن دوباره بپرسد
88 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ r قَالَ: «مَنْ حُوسِبَ عُذِّبَ». قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقُلْتُ: أَوَلَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: ]فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا[؟ قَالَتْ: فَقَالَ: «إِنَّمَا ذَلِكِ الْعَرْضُ وَلَكِنْ مَنْ نُوقِشَ الْحِسَابَ يَهْلِكْ». (بخارى: 103)
ترجمه: عايشه رضي الله عنها روايت ميكند كه نبي اكرم r فرمود: «هر كس كه محاسبه شود، گرفتار عذاب مي گردد».
عايشه ميگويد: گفتم: مگر نه اينست كه خداوند مي فرمايد: بزودي محاسبه آساني خواهد شد؟ آنحضرت r فرمود: «اين عَرضة اعمال است ولي اگر حساب دقيق به عمل آيد، هلاك ميگردد».

باب (27): حاضران به غائبان ابلاغ نمايند
89 ـ عَنْ أَبِي شُرَيْحٍ t قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولِ اللَّهِ r الْغَدَ مِنْ يَوْمِ الْفَتْحِ، يَقُوْلُ قَوْلاً، سَمِعَتْهُ أُذُنَايَ وَوَعَاهُ قَلْبِي وَأَبْصَرَتْهُ عَيْنَايَ حِينَ تَكَلَّمَ بِهِ حَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ مَكَّةَ حَرَّمَهَا اللَّهُ وَلَمْ يُحَرِّمْهَا النَّاسُ فَلا يَحِلُّ لامْرِئٍ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَنْ يَسْفِكَ بِهَا دَمًا، وَلا يَعْضِدَ بِهَا شَجَرَةً، فَإِنْ أَحَدٌ تَرَخَّصَ لِقِتَالِ رَسُولِ اللَّهِ r فِيهَا، فَقُولُوا: إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لِرَسُولِهِ وَلَمْ يَأْذَنْ لَكُمْ، وَإِنَّمَا أَذِنَ لِي فِيهَا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، ثُمَّ عَادَتْ حُرْمَتُهَا الْيَوْمَ كَحُرْمَتِهَا بِالأَمْسِ، وَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ». (بخارى: 104)
ترجمه: ابوشريح t ميگويد: فرداي روز فتح مكه با گوشهايم شنيدم و با قلبم فهميدم و با چشمانم نظاره گر آن بودم كه آنحضرت r پس از حمد و ثناي خداوند متعال، فرمود: «مكه جايي است كه خداوند آنرا حرام قرار داده است، نه مردم. پس هر كسي كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، در آن خون ريزي نكند و درختي را قطع ننمايد. اگر كسي بخود اجازه دهد و چنين كاري كند و بگويد كه پيامبر كرده است ، به او بگوييد: خداوند فقط به پيامبرش rآنهم در بخشي از روز،چنين اجازه اي داده نه به شما. از امروز، حرمت آن، مانند ديروز ميباشد. (آنچه را گفتم ) حاضران بايد به غائبان، ابلاغ كنند».

باب (28): گناه كسي كه به دروغ، چيزي به پيامبرr نسبت دهد
90 ـ عن عَلِيٍّ t قال: قَالَ النَّبِيُّ r: «لا تَكْذِبُوا عَلَيَّ فَإِنَّهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ فَلْيَلِجِ النَّارَ». (بخارى:106)
ترجمه: علي t ميگويد: نبي اكرم r فرمود: «سخني را به دروغ به من نسبت ندهيد. زيرا كسي كه به دروغ، سخني را به من نسبت دهد، وارد آتش مي شود».
91 ـ عَنْ سَلَمَةَ t قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ r يَقُولُ: «مَنْ يَقُلْ عَلَيَّ مَا لَمْ أَقُلْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». (بخارى: 109)
ترجمه: سلمه بن اكوع t ميگويد: از رسول الله r شنيدم كه فرمود: «كسي كه به من سخني را نسبت دهد و من آنرا نگفته باشم، بايد جاي خود را در آتش، آماده كند».
92 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t عَنِ النَّبِيِّ r قَالَ: «تَسَمَّوْا بِاسْمِي وَلا تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي وَمَنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لا يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي، وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». (بخارى: 110)
ترجمه: ابوهريره روايت مي كند كه نبي اكرم r فرمود: «اسم مرا بعنوان اسم، انتخاب كنيد ولي از كنيه من (ابو القاسم) استفاده نكنيد. هركس مرا در خواب ببيند، حقيقتا مرا خواب ديده است. زيرا شيطان نمي تواند خود را به صورت من در آوَرَد. و هركس به دروغ، چيزي را به من نسبت دهد، پس بايد جايگاهش را در جهنم، آماده كند».

باب (29): نوشتن علم
93 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t أَنَّ النَّبِيَّ r قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ حَبَسَ عَنْ مَكَّةَ الْقَتْلَ أَوِ الْفِيلَ، وَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ رَسُولَ اللَّهِ r وَالْمُؤْمِنِينَ، أَلا وَإِنَّهَا لَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِي وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ بَعْدِي، أَلا وَإِنَّهَا حَلَّتْ لِي سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، أَلا وَإِنَّهَا سَاعَتِي هَذِهِ؛ حَرَامٌ لا يُخْتَلَى شَوْكُهَا، وَلا يُعْضَدُ شَجَرُهَا، وَلا تُلْتَقَطُ سَاقِطَتُهَا إِلاَّ لِمُنْشِدٍ، فَمَنْ قُتِلَ فَهُوَ بِخَيْرِ النَّظَرَيْنِ؛ إِمَّا أَنْ يُعْقَلَ، وَإِمَّا أَنْ يُقَادَ أَهْلُ الْقَتِيلِ». فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ فَقَالَ: اكْتُبْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ: «اكْتُبُوا لأَبِي فُلانٍ» فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ: إِلاَّ الإِذْخِرَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِنَّا نَجْعَلُهُ فِي بُيُوتِنَا وَقُبُورِنَا، فَقَالَ النَّبِيُّ r: «إِلاَّ الإِذْخِرَ إِلاَّ الإِّذْخِر». (بخارى:112)
ترجمه: ابو هريره t روايت مي كند كه رسول اكرم r فرمود: «خداوند مانع وقوع خونريزي يا حمله فيل ها به مكه شد و رسول اللهr و مؤمنان را بر اهل مكه غالب گردانيد. بدانيد كه مكه نه براي كسي قبل از من و نه بعد از من، حلال قرار داده شده است و فقط بخشي از يك روز براي من حلال قرار داده شد. و بدانيد كه از اين لحظه به بعد، (براي هميشه) حرام قرار داده شد. بنابراين، نه خار آن كنده شود ونه درخت آن قطع گردد و نه مال گم شدة آن برداشته شود مگر اينكه به صاحبش برگردانيده شود. و اگر كسي در آن كشته شود، اولياي دم مختارند كه: يا ديه (خون بها) بگيرند و يا قاتل را قصاص كنند». مردي يمني آمد وگفت: اي رسول خدا! اين سخنان را براي من بنويس. رسول اكرم r (خطاب به همراهانش) فرمود: «براي ابو فلان بنويسيد». مردي از قبيلة قريش گفت: اي رسول الله! اذخر (نوعي گياه سبز) را استثناء كنيد زيرا ما آنرا درخانه ها و در قبرهايمان مورد استفاده قرار ميدهيم. رسول الله r پذيرفت و فرمود: «بجز اذخر، بجز اذخر». (يعني كندن و قطع كردن اذخر از قاعدة حرمت، مستثنا است).

94 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ r وَجَعُهُ قَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ». قَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ r غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا، فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي وَلا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ». فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ r وَبَيْنَ كِتَابِهِ. (بخارى:114)
ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: وقتي كه بيماري پيامبر r شدت گرفت، آنحضرت r فرمود: «دفتري بياوريد تا براي شما مطالبي بنويسم كه بعد از آن، گمراه نشويد». عمر رضي الله عنه گفت: دردِ بيماري بر پيامبر r چيره شده است، كتاب خدا براي ما كافيست. مردم، در اين باره اختلاف نظر پيدا كردند وسر وصدا زياد شد. رسول الله r فرمود: «نزد من اختلاف ومنازعه شايسته نيست، برخيزيد و برويد».



باب (30): تعليم، وعظ و ارشاد درشب
95 ـ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: اسْتَيْقَظَ النَّبِيُّ r ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ مَاذَا أُنْزِلَ اللَّيْلَةَ مِنَ الْفِتَنِ، وَمَاذَا فُتِحَ مِنَ الْخَزَائِنِ، أَيْقِظُوا صَوَاحِبَاتِ الْحُجَرِ، فَرُبَّ كَاسِيَةٍ فِي الدُّنْيَا عَارِيَةٍ فِي الآخِرَةِ». (بخارى: 115)
ترجمه: ام المؤمنين ؛ام سلمه رضي الله عنها؛ روايت ميكند كه: شبي رسول الله r بيدار شد و فرمود: «سبحان الله! امشب چه فتنه هايي نازل شده است و چه دروازه گنجهايي گشوده شده است. آنهايي را كه در اتاق ها خوابند (ازواج مطهرات را) بيدار كنيد چه بسا كساني كه در دنيا پوشيده اند ولي در آخرت، لخت و عريان مي شوند».

باب (31) : شب بيداري براي فراگيري علم و دانش
96 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: صَلَّى بِنَا النَّبِيُّ r الْعِشَاءَ فِي آخِرِ حَيَاتِهِ، فَلَمَّا سَلَّمَ قَامَ فَقَالَ: «أَرَأَيْتَكُمْ لَيْلَتَكُمْ هَذِهِ فَإِنَّ رَأْسَ مِائَةِ سَنَةٍ مِنْهَا لا يَبْقَى مِمَّنْ هُوَ عَلَى ظَهْرِ الأَرْضِ أَحَدٌ». (بخارى: 116)
ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما ميگويد: پيامبر r در يكي از آخرين روزهاي عمر مباركشان پس از اداي نماز عشا، برخاست و فرمود: «امشب را بخاطر بسپاريد. زيرا پس از گذشت صد سال از اين تاريخ، احدي از كساني كه روي زمين قرار دارند، باقي نخواهد ماند».
97 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: بِتُّ فِي بَيْتِ خَالَتِي مَيْمُونَةَ بِنْتِ الْحَارِثِ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ r، وَكَانَ النَّبِيُّ r عِنْدَهَا فِي لَيْلَتِهَا. فَصَلَّى النَّبِيُّ r الْعِشَاءَ، ثُمَّ جَاءَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَصَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ، ثُمَّ نَامَ، ثُمَّ قَامَ، ثُمَّ قَالَ: «نَامَ الْغُلَيِّمُ».- أَوْ كَلِمَةً تُشْبِهُهَا- ثُمَّ قَامَ، فَقُمْتُ عَنْ يَسَارِهِ، فَجَعَلَنِي عَنْ يَمِينِهِ، فَصَلَّى خَمْسَ رَكَعَاتٍ، ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ نَامَ، حَتَّى سَمِعْتُ غَطِيطَهُ أَوْ خَطِيطَهُ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الصَّلاةِ. (بخارى: 117)
ترجمه: عبد الله بن عباس رضي الله عنهما ميگويد: شبي در خانة خاله ام؛ ميمونه بنت حارث؛ همسر پيامبرr ؛ خوابيدم و پيامبر اكرم r نيز در آن شب نزد خاله ام بود. آنحضرت r پس از خواندن نماز عشاء به خانه برگشت و چهار ركعت نماز خواند و خوابيد. سپس برخاست و پرسيد: «پسر بچه خوابيد»؟ و يا سخني مانند اين. بعد از آن به نماز ايستاد. من هم سمت چپ ايشان ايستادم. اما رسول خدا مرا سمت راست خود قرار داد و پنج ركعت نماز خواند. بعد از آن، دو ركعت ديگر ادا كرد و خوابيد طوري كه صداي نفس ايشان را مي شنيدم. سرانجام براي اداي نماز، برخاست و بيرون رفت.

باب (32): حفظ علم
98 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t قَالَ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ: أَكْثَرَ أَبُو هُرَيْرَةَ وَلَوْلا آيَتَانِ فِي كِتَابِ اللَّهِ مَا حَدَّثْتُ حَدِيثًا، ثُمَّ يَتْلُو: ]إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى[ إِلَى قَوْلِهِ ]الرَّحِيمُ[، إِنَّ إِخْوَانَنَا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ كَانَ يَشْغَلُهُمُ الصَّفْقُ بِالأَسْوَاقِ، وَإِنَّ إِخْوَانَنَا مِنَ الأَنْصَارِ كَانَ يَشْغَلُهُمُ الْعَمَلُ فِي أَمْوَالِهِمْ، وَإِنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ كَانَ يَلْزَمُ رَسُولَ اللَّهِ r بِشِبَعِ بَطْنِهِ وَيَحْضُرُ مَا لا يَحْضُرُونَ، وَيَحْفَظُ مَا لا يَحْفَظُونَ. (بخارى: 118)
ترجمه: ابو هريره t مي گويد: مردم مي گويند: ابوهريره احاديث بسياري روايت ميكند. بايد بگويم كه اگر اين دو آيه در كتاب خدا نمي بود هيچ حديثي براي شما روايت نمي كردم. سپس آنها را تلاوت كرد:]إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى[ تا ]الرَّحِيمُ[ (بيگمان كساني كه پنهان مي دارند آنچه را كه از دلايل روشن و هدايت فرو فرستاده ايم بعد از آنكه آنرا براي مردم در اين كتاب بيان نموديم، اينها كساني اند كه خداوند آنها را نفرين كرده و نفرين كنندگان ديگر (مردم و فرشته) نيز آنها را نفرين مي كنند، مگر كساني كه توبه كنند و به اصلاح حال خود پرداخته، (آنچه را كه پنهان ميداشتند) آشكار سازند، توبه آنان را مي پذيرم ومن بسي توبه پذير ومهربانم). برادران مهاجر در بازار مشغول تجارت بودند و برادران انصار هم مشغول كشاورزي. اما ابوهريره كاري نداشت و هميشه همراه پيامبر بود و فقط به سيرشدن شكمش بسنده مي كرد و دنبال علم و دانش بود. جايي كه بقيه حاضر نبودند، او حضور داشت و آنچه را كه ديگران حفظ نمي كردند، او حفظ ميكرد.
99ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَسْمَعُ مِنْكَ حَدِيثًا كَثِيرًا أَنْسَاهُ، قَالَ: «ابْسُطْ رِدَاءَكَ». فَبَسَطْتُهُ، قَالَ: فَغَرَفَ بِيَدَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ضُمَّهُ». فَضَمَمْتُهُ، فَمَا نَسِيتُ شَيْئًا بَعْدَهُ. (بخارى:119)
ترجمه: ابوهريره t مي گويد: عرض كردم: اي رسول خدا! بسياري از سخناني را كه از شما مي شنوم، فراموش مي كنم. آنحضرت r فرمود: «چادرت را پهن كن». من چادرم را پهن كردم و ايشان دو مشت در آن گذاشت و سپس فرمود: «آنرا جمع كن». من آنرا جمع كردم. بعد از آن، چيزي را فراموش نكردم.
100 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t قَالَ: حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ r وِعَاءَيْنِ، فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا الْبُلْعُومُ. (بخارى: 120)
ترجمه: ابوهريره t مي گويد: دو نوع حديث از پيامبر r حفظ كردم. نخست، احاديثي كه آنها را روايت و نشر كردم. دوم، احاديثي كه اگر آنها را روايت كنم، اين گلويم بريده خواهد شد.



باب (33): گوش فرادادن به علما
101 ـ عَنْ جَرِيرٍ t: أَنَّ النَّبِيَّ r قَالَ لَهُ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ: «اسْتَنْصِتِ النَّاسَ». فَقَالَ: «لا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ». (بخارى:121(
ترجمه: جريرt مي گويد: نبي اكرم r در حجه الوداع خطاب به من فرمود: «مردم را ساكت كن». سپس، فرمود: «بعد از من كافر نشويد تا با جنگ وخونريزي يكديگر را نابود سازيد».

باب )34(: اگر از عالمي بپرسند كه كدام يك از مردم
دانا تراست، چه بگويد؟
102 ـ عن أُبَيِّ ابْنِ كَعْبٍ t عَنِ النَّبِيِّ r : «قَامَ مُوسَى النَّبِيُّ خَطِيبًا فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ فَسُئِلَ: أَيُّ النَّاسِ أَعْلَمُ؟ فَقَالَ: أَنَا أَعْلَم،ُ فَعَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ إِذْ لَمْ يَرُدَّ الْعِلْمَ إِلَيْهِ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّ عَبْدًا مِنْ عِبَادِي بِمَجْمَعِ الْبَحْرَيْنِ هُوَ أَعْلَمُ مِنْكَ، قَالَ: يَا رَبِّ وَكَيْفَ بِهِ؟ فَقِيلَ لَهُ: احْمِلْ حُوتًا فِي مِكْتَلٍ، فَإِذَا فَقَدْتَهُ فَهُوَ ثَمَّ، فَانْطَلَقَ وَانْطَلَقَ بِفَتَاهُ يُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَحَمَلا حُوتًا فِي مِكْتَلٍ، حَتَّى كَانَا عِنْدَ الصَّخْرَةِ وَضَعَا رُءُوسَهُمَا وَنَامَا، فَانْسَلَّ الْحُوتُ مِنَ الْمِكْتَلِ ]فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا[، وَكَانَ لِمُوسَى وَفَتَاهُ عَجَبًا، فَانْطَلَقَا بَقِيَّةَ لَيْلَتِهِمَا وَيَوْمَهُمَا، فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ: ]آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا[، وَلَمْ يَجِدْ مُوسَى مَسًّا مِنَ النَّصَبِ حَتَّى جَاوَزَ الْمَكَانَ الَّذِي أُمِرَ بِهِ، فَقَالَ لَهُ فَتَاهُ: ]أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهِ إِلاَّ الشَّيْطَانُ[ قَالَ مُوسَى: ]ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِي فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا[، فَلَمَّا انْتَهَيَا إِلَى الصَّخْرَةِ، إِذَا رَجُلٌ مُسَجًّى بِثَوْبٍ أَوْ قَالَ: تَسَجَّى بِثَوْبِهِ، فَسَلَّمَ مُوسَى ، فَقَالَ الْخَضِرُ: وَأَنَّى بِأَرْضِكَ السَّلامُ فَقَالَ: أَنَا مُوسَى. فَقَالَ: مُوسَى بَنِي إِسْرَائِيلَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: ]هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِي مِمَّا عُلِّمْتَ رَشَدًا[ قَالَ: ]إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[ يَا مُوسَى إِنِّي عَلَى عِلْمٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلَّمَنِيهِ لا تَعْلَمُهُ أَنْتَ، وَأَنْتَ عَلَى عِلْمٍ عَلَّمَكَهُ لا أَعْلَمُهُ، ]قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا[ فَانْطَلَقَا يَمْشِيَانِ عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ لَيْسَ لَهُمَا سَفِينَةٌ، فَمَرَّتْ بِهِمَا سَفِينَةٌ، فَكَلَّمُوهُمْ أَنْ يَحْمِلُوهُمَا، فَعُرِفَ الْخَضِرُ، فَحَمَلُوهُمَا بِغَيْرِ نَوْلٍ، فَجَاءَ عُصْفُورٌ، فَوَقَعَ عَلَى حَرْفِ السَّفِينَةِ، فَنَقَرَ نَقْرَةً أَوْ نَقْرَتَيْنِ فِي الْبَحْرِ، فَقَالَ الْخَضِرُ: يَا مُوسَى مَا نَقَصَ عِلْمِي وَعِلْمُكَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ إِلاَّ كَنَقْرَةِ هَذَا الْعُصْفُورِ فِي الْبَحْرِ، فَعَمَدَ الْخَضِرُ إِلَى لَوْحٍ مِنْ أَلْوَاحِ السَّفِينَةِ فَنَزَعَهُ، فَقَالَ مُوسَى: قَوْمٌ حَمَلُونَا بِغَيْرِ نَوْلٍ، عَمَدْتَ إِلَى سَفِينَتِهِمْ فَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا؟ ]قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا[ فَكَانَتِ الْأُولَى مِنْ مُوسَى نِسْيَانًا فَانْطَلَقَا فَإِذَا غُلامٌ يَلْعَبُ مَعَ الْغِلْمَانِ، فَأَخَذَ الْخَضِرُ بِرَأْسِهِ مِنْ أَعْلاهُ فَاقْتَلَعَ رَأْسَهُ بِيَدِهِ، فَقَالَ مُوسَى: ]أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ[، ]قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[ ]فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ[ قَالَ الْخَضِرُ بِيَدِهِ، فَأَقَامَهُ، فَقَالَ لَهُ مُوسَى: ]لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ[» قَالَ النَّبِيُّ r: «يَرْحَمُ اللَّهُ مُوسَى لَوَدِدْنَا لَوْ صَبَرَ حَتَّى يُقَصَّ عَلَيْنَا مِنْ أَمْرِهِمَا». (بخارى: 122)
ترجمه: ابي بن كعب از پيامبر r روايت مي كند كه فرمود: «موسي u در حالي كه ايستاده بود و بني اسرائيل را موعظه مي كرد، از وي پرسيدند: از انسانها چه كسي داناتراست؟ موسي u گفت: من داناترين انسانها هستم. خداوند او را بخاطر اينكه علم را به او (خداوند) نسبت نداده بود، مورد عتاب قرار داد و به او وحي كرد كه: بنده ايي از بندگان من كه در «مجمع البحرين» است از تو داناتر مي باشد.
موسي u گفت: پروردگارا ! چگونه ميتوانم نزد او بروم؟ به وي گفتند: ماهي اي را در زنبيلي قرار ده و با خود حمل كن. هر جا كه ماهي ناپديد شد، او را آنجا خواهي ديد. موسي u همراه يوشع بن نون ماهي اي را در زنبيلي نهاد و آنرا برداشت و براه افتاد. وقتي كه كنار صخره ايي رسيدند، سر برزمين گذاشتند و به خواب رفتند. ماهي، خود را از زنبيل بيرون كشيد و به آب رسانيد. آنها بقيه شبانه روز را راه رفتند. هنگاه صبح، موسي u به همراهش گفت: غذايمان را حاضر كن كه خسته و گرسنه شده ايم. موسي u تا زمانيكه ميعادگاه را پشت سر نگذاشته بود، احساس خستگي نمي كرد. همراهش به او گفت: آن صخره را كه كنار آن خوابيديم، بياد داري؟ ماهي را همانجا فراموش كردم. موسي u گفت: مكاني كه ما در جستجوي آن هستيم، همانجا است. آنها از همان راهي كه آمده بودند، باز گشتند. وقتي كه به آن صخره رسيدند، مردي را ديدند كه خود را در لباسي پيچيده است. موسي u سلام نمود. خضر گفت: در اين سرزمين، سلام از كجاست؟ موسي گفت: من موسي هستم. خضر گفت: موسي بني اسرائيل؟ موسي گفت: آري، آيا اجازه ميدهي همراه تو باشم تا از آنچه كه خداوند به تو آموخته است، به من نيز بياموزي؟ گفت: اي موسي! تو نمي تواني با من صبركني. زيرا خداوند عز وجل به من چيز هايي آموخته است كه تو آنها را نمي داني و در عوض، به تو چيزهايي آموخته كه من نمي دانم. موسي گفت: انشاء الله صبر مي كنم و از دستورات تو سر پيچي نخواهم كرد. بدين ترتيب، آنها در ساحل دريا، بدون كشتي براه افتادند. پس از مدتي، يك كشتي از كنار آنها عبوركرد. آنها از صاحبان كشتي خواستند تا آنها را همراه خود سوار كنند.
صاحبان كشتي، خضر را شناختند و بدون كرايه آن ها را سوار كردند. در آن اثنا، گنجشكي بر كنارة كشتي نشست و يكي، دو منقار از آب دريا برداشت. خضر خطاب به موسي گفت: علم من و تو در برابر علم خداوند، كمتر از مقدار آبي است كه اين گنجشك از دريا برداشت. سپس خضر u يكي از تخته هاي كشتي را از جايش در آورد. موسي u (با تعجب) گفت: آنها ما را بدون كرايه سوار كردند و حالا تو داري كشتي آنها را سوراخ مي كني تا همه را غرق سازي؟ خضر گفت: مگر به تو نگفتم كه نمي تواني با من صبر كني؟ موسي u گفت: مرا بخاطر فراموشي ام بازخواست مكن. اين نخستين فراموشي موسي بود. (سپس از كشتي پياده شدند) و براه افتادند. (در راه) پسر بچه اي را ديدند كه با بچه هاي ديگر مشغول بازي بود. خضر آن كودك را گرفت و سرش را از تن جدا كرد. موسي u (در حاليكه خشمگين شده بود) گفت: چرا فرد بيگناهي را بدون آنكه مرتكب قتلي شده باشد، كُشتي؟ خضر گفت: مگر به تو نگفتم كه تو با من توان شكيبايي را نخواهي داشت؟ باز به راه خود ادامه دادند تا به روستايي رسيدند. از اهالي روستا غذا خواستند. ولي آنها از دادن غذا امتناع و رزيدند. در همين روستا به ديواري رسيدند كه داشت فرو مي ريخت. خضر با اشارة دست آن ديوار را راست كرد. موسي u گفت: اگر مي خواستي، مي توانستي در مقابل اين كار، مزد بگيري. خضر گفت: اينك وقت جدايي من و تو است». پيامبر اكرم r فرمود: «خداوند موسي را رحمت كند دوست داشتيم كه صبر مي كرد تا ببينيم داستانش با خضر به كجا مي كشد».

باب (35): ايستاده پرسيدن از عالمي كه نشسته است
103ـ عَنْ أَبِي مُوسَى t قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ r فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْقِتَالُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؟ فَإِنَّ أَحَدَنَا يُقَاتِلُ غَضَبًا، وَيُقَاتِلُ حَمِيَّةً، فَرَفَعَ إِلَيْهِ رَأْسَهُ، قَالَ: وَمَا رَفَعَ إِلَيْهِ رَأْسَهُ إِلاَّ أَنَّهُ كَانَ قَائِمًا، فَقَالَ: «مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ». (بخارى:123)
ترجمه: ابو موسي اشعري t مي گويد: مردي، نزد نبي اكرم r آمد وگفت: اي رسول خدا! جهاد در راه خدا چيست؟ زيرا بعضي از ما بخاطر خشم و براي انتقام مي جنگند و برخي هم از روي تعصب مي جنگند. رسول الله r به سويش نگاه كرد و فرمود: «هركس بخاطر سرافرازي دين خدا بجنگد، اين جنگ، جهاد در راه خداست».

باب (36): خداوند مي فرمايد: ]وَمَا أُوتِيْتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً[ (از علم و دانش فقط مقدار اندكي به شما داده شده است)
104ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ t قَالَ: بَيْنَا أَنَا أَمْشِي مَعَ النَّبِيِّ r فِي خَرِبِ الْمَدِينَةِ وَهُوَ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَسِيبٍ مَعَهُ، فَمَرَّ بِنَفَرٍ مِنَ الْيَهُودِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: سَلُوهُ عَنِ الرُّوحِ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: لا تَسْأَلُوهُ لا يَجِيءُ فِيهِ بِشَيْءٍ تَكْرَهُونَهُ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَنَسْأَلَنَّهُ، فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَقَالَ: يَا أَبَا الْقَاسِمِ، مَا الرُّوحُ؟ فَسَكَتَ، فَقُلْتُ: إِنَّهُ يُوحَى إِلَيْهِ، فَقُمْتُ، فَلَمَّا انْجَلَى عَنْهُ، قَالَ: ]وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيْتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً[. (بخارى:125)
ترجمه: عبد الله بن مسعود t مي گويد: من همراه پيامبرخدا r در خرابه هاي مدينه ميرفتم وآنحضرت r چوب درخت خرمايي در دست داشت كه بر آن تكيه مي زد. از قضا چند نفر يهودي از آنجا مي گذشتند. برخي از آنان به برخي ديگر گفتند: از او (محمد) دربارة روح بپرسيد. برخي ديگر گفتند: سؤال نكنيد، زيرا ممكن است در جواب چيزي بگويد كه براي شما خوش آيند نباشد. بعضي گفتند: سؤال مي كنيم.
در نتيجه، يكي از آنها ايستاد وگفت: اي ابوالقاسم! روح چيست؟ رسول الله r ساكت ماند. (راوي ميگويد): من به خود گفتم اكنون وحي بر آنحضرت r نازل مي شود. پس بر خاستم. وقتي كه آن حالت از رسول الله r بر طرف شد، اين آيه را تلاوت فرمود: (از تو دربارة روح ميپرسند، بگو: روح چيزي است كه تنها پروردگارم از آن آگاه است، و به شما فقط اندكي از علم و دانش، داده شده است).


باب (37): اختصاص دادن درس و تعليم به گروهي از مردم
بخاطر اينكه شايد همه آنرا نفهمند
105ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ :t أَنَّ النَّبِيَّ r وَمُعاذٌ رَدِيفُهُ عَلَى الرَّحْلِ قَالَ: «يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ»! قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَيْكَ، قَالَ: «يَا مُعَاذُ»! قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَيْكَ، ثَلاثًا قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ». قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَفَلا أُخْبِرُ بِهِ النَّاسَ فَيَسْتَبْشِرُوا؟ قَالَ: «إِذًا يَتَّكِلُوا». وَأَخْبَرَ بِهَا مُعَاذٌ عِنْدَ مَوْتِهِ تَأَثُّمًا. (بخارى:128)
ترجمه: انس بن مالك t مي گويد: معاذ t پشت سر رسول الله r بر شتري سوار بود كه آنحضرت r خطاب به وي فرمود: «اي معاذ»! معاذ گفت: بلي يا رسول الله! بفرماييد. باز فرمود: «اي معاذ»! معاذ جواب داد: لبيك يا رسول الله! در خدمتم.آنحضرت r سه بار آنرا تكرار كرد. آنگاه، فرمود: «هركس از صميم قلب أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وأشْهَدُ أنَّ مُحّمَّدًا رَسُولُ الله بگويد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام ميگرداند». معاذ گفت: اي رسول خدا r ! آيا مردم را از اين سخن با خبر سازم تا خوشحال شوند؟ آنحضرت r فرمود: «بيم آن ميرودكه بر اين سخن، توكل كنند وعمل را ترك نمايند». معاذ هنگاميكه نزديك بود دارفاني را وداع گويد، بدليل اينكه مبادا بخاطر كتمان اين حديث، گناهكار شود،آنرا براي مردم روايت كرد.

باب (38): حيا در علم
106 ـ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: جَاءَتْ أُمُّ سُلَيْمٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ r فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ، فَهَلْ عَلَى الْمَرْأَةِ مِنْ غُسْلٍ إِذَا احْتَلَمَتْ؟ قَالَ النَّبِيُّ r: «إِذَا رَأَتِ الْمَاءَ». فَغَطَّتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَعْنِي وَجْهَهَا وَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوَتَحْتَلِمُ الْمَرْأَةُ؟ قَالَ: «نَعَمْ تَرِبَتْ يَمِينُكِ، فَبِمَ يُشْبِهُهَا وَلَدُهَا». (بخارى: 130)
ترجمه: ام سلمه رضي الله عنها مي گويد: ام سليم نزد رسول الله r آمد وگفت: اي رسول خدا! خداوند از بيان حق، شرم و حيا نمي كند. اگر زني احتلام شود، غسل بر وي واجب است؟ رسول الله r فرمود: «بلي، اگر آب (مني) را ببيند». ام سلمه صورتش را پوشيد وگفت: اي رسول الله! مگر زن هم احتلام مي شود؟ رسول الله r فرمود: «بلي، وگرنه چگونه فرزند، با مادرش شباهت پيدا مي كرد».

باب (39): كسي كه از سؤال كردن شرم كند
و به ديگري بگويد كه سؤال كند
107ـ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ t قَالَ: كُنْتُ رَجُلاً مَذَّاءً، فَأَمَرْتُ الْمِقْدَادَ بْنَ الأَسْوَدِ أَنْ يَسْأَلَ النَّبِيَّ r فَسَأَلَهُ، فَقَالَ: «فِيهِ الْوُضُوءُ». (بخارى: 132)
ترجمه: علي بن ابي طالب t مي فرمايد: من فردي بودم كه مذي زيادي از من خارج ميشد. به مقداد بن اسود گفتم كه دربارة حكم آن، از رسول الله r سؤال كند. او نيز پرسيد. رسول الله r در جواب، فرمود: «در چنين صورتي بايد وضو گرفت».
باب (40): تعليم و فتوي در مسجد
108 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَجُلاً قَامَ فِي الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مِنْ أَيْنَ تَأْمُرُنَا أَنْ نُهِلَّ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «يُهِلُّ أَهْلُ الْمَدِينَةِ مِنْ ذِي الْحُلَيْفَةِ، وَيُهِلُّ أَهْلُ الشَّأْمِ مِنَ الْجُحْفَةِ، وَيُهِلُّ أَهْلُ نَجْدٍ مِنْ قَرْنٍ». وَقَالَ ابْنُ عُمَرَ: وَيَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r قَالَ: «وَيُهِلُّ أَهْلُ الْيَمَنِ مِنْ يَلَمْلَمَ». وَكَانَ ابْنُ عُمَرَ يَقُولُ: لَمْ أَفْقَهْ هَذِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ r. (بخارى: 133)
ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: مردي در مسجد برخاست وگفت: اي رسول الله! از كجا احرام ببنديم؟ رسول الله r فرمود: «اهل مدينه از ذوالحليفه، واهل شام از جحفه، واهل نجد از قرن منازل». ابن عمر افزود كه مردم مي گويند: رسول الله r فرمود: «و اهل يمن از يلملم احرام ببندند». ولي من اين سخن را از رسول الله r نشنيده ام.

باب (41): كسيكه سؤال كننده را بيش از آنچه سؤال كرده جواب دهد
109ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا عَنِ النَّبِيِّ r: أَنَّ رَجُلاً سَأَلَهُ: مَا يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ؟ فَقَالَ: «لا يَلْبَسُ الْقَمِيصَ، وَلا الْعِمَامَةَ، وَلا السَّرَاوِيلَ، وَلا الْبُرْنُسَ، وَلا ثَوْبًا مَسَّهُ الْوَرْسُ أَوِ الزَّعْفَرَانُ، فَإِنْ لَمْ يَجِدِ النَّعْلَيْنِ فَلْيَلْبَسِ الْخُفَّيْنِ، وَلْيَقْطَعْهُمَا حَتَّى يَكُونَا تَحْتَ الْكَعْبَيْنِ». (بخارى: 134)
ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما ميگويد: شخصي از رسول الله r پرسيد: مُحرم، چه چيزي بايد بپوشد؟ رسول الله r فرمود: «نبايد پيراهن، عمامه، شلوار، عبا و همچنين لباسي كه به عطر يا زعفران آغشته شده باشد، بپوشد. و اگر كفشي نيافت، موزه بپوشد و آنها را از زير استخوان قوزك پا، قطع كند».

4 ـ كتاب وضو

آداب وضو

باب (1): نماز بدون وضو، صحيح نيست
110ـ عَنْ أَبَي هُرَيْرَةَ t قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «لا تُقْبَلُ صَلاةُ مَنْ أَحْدَثَ حَتَّى يَتَوَضَّأَ». قَالَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ: مَا الْحَدَثُ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ؟ قَالَ: فُسَاءٌ أَوْ ضُرَاطٌ. (بخارى:135)
ترجمه: از ابوهريره t روايت است كه رسول‏ الله r فرمود: «هركس كه وضويش بشكند تا زماني كه دوباره وضو نگيرد، هيچ نمازي از وي پذيرفته نمي‏شود». يكي از اهالي حضرموت پرسيد: اي ابوهريره! شكستن وضو يعني چه؟ گفت: بادي كه از شكم بيرون آيد خواه با صدا باشد و خواه بي صدا.

باب (2): فضيلت وضو
111ـ وَعَنْهُ t قَالَ: سَمِعْتُ رَسُوْلَ اللهِ r يَقُولُ: « إِنَّ أُمَّتِي يُدْعَوْنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ غُرًّا مُحَجَّلِينَ مِنْ آثارِ الْوُضُوءِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ أَنْ يُطِيلَ غُرَّتَهُ فَلْيَفْعَلْ». (بخارى:136)
ترجمه: همچنين ابوهريره t مي گويد: از رسول الله r شنيدم كه فرمود: «امت من روز قيامت فرا خوانده مي شوند در حالي كه اعضاي وضوي آنها بر اثر وضو مي درخشد. لذا هركس خواست اين نور بيشتر گردد، آن را بيشتر كند».

باب (3): وَسوَسه، ناقض وضو نيست
112ـ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ يَزِيْدِ الأَنْصَارِيِّ t: أَنَّهُ شَكَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ r الرَّجُلَ الَّذِي يُخَيَّلُ إِلَيْهِ أَنَّهُ يَجِدُ الشَّيْءَ فِي الصَّلاةِ، فَقَالَ: «لا يَنْفَتِلْ أَوْ لا يَنْصَرِفْ حَتَّى يَسْمَعَ صَوْتًا أَوْ يَجِدَ رِيحاً». (بخارى:137)
ترجمه: عبدالله بن يزيد انصاري مي‏گويد: از رسول الله r پرسيدم: اگر شخصي، هنگام خواندن نماز به شك بيفتد كه وضويش شكسته است (بادي از شكمش خارج شده است) چه كار بايد بكند؟ آنحضرتr فرمود: «تا وقتي كه صدايي نشنيده ويا بويي احساس نكرده باشد، نمازش را ترك نكند».

باب (4): تخفيف در وضو
113ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِيَّ نَامَ حَتَّى نَفَخَ، ثُمَّ صَلَّى وَ لَمْ يَتَوَضَأْ، وَرُبَّمَا قَالَ اضْطَجَعَ حَتَّى نَفَخَ ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى . (بخارى:138)
ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: نبي اكرم r خوابيد طوريكه صداي نفسش شنيده مي شد. بعد بلند شد و بدون اينكه وضو بگيرد، نماز خواند. وگاهي مي گفت: رسول الله r بر پهلو دراز كشيد و بخواب رفت طوري كه صداي نفسش شنيده مي شد. سپس بر خاست و نماز خواند. (چشم آنحضرتr مي خوابيد ولي قلبش بيدار بود).

باب (5): كامل كردن وضو
114ـ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ رَضِيَ الله عًنْهُمَا قَالَ: دَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ r مِنْ عَرَفَةَ حَتَّى إِذَا كَانَ بِالشِّعْبِ نَزَلَ فَبَالَ، ثُمَّ تَوَضَّأَ وَلَمْ يُسْبِغِ الْوُضُوءَ. فَقُلْتُ: الصَّلاةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: «الصَّلاةُ أَمَامَكَ». فَرَكِبَ فَلَمَّا جَاءَ الْمُزْدَلِفَةَ نَزَلَ فَتَوَضَّأَ، فَأَسْبَغَ الْوُضُوءَ، ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلاةُ، فَصَلَّى الْمَغْرِبَ، ثُمَّ أَنَاخَ كُلُّ إِنْسَانٍ بَعِيرَهُ فِي مَنْزِلِهِ، ثُمَّ أُقِيمَتِ الْعِشَاءُ فَصَلَّى، وَلَمْ يُصَلِّ بَيْنَهُمَا.(بخارى:139)
ترجمه: اسامه بن زيد رضي الله عنهما مي‏گويد: رسول الله r هنگام بازگشت از عرفات، وقتي به محل شعب رسيد، قضاي حاجت نمود و وضو گرفت، اما نه بطوركامل. اسامه ميگويد: من عرض كردم: اي رسول خدا r ! وقت نماز فرا رسيده است. رسول الله r فرمود:«نماز را جلوتر خواهيم خواند»، (يعني در مزدلفه) ـ وقتي به مزدلفه رسيد، پياده شد و وضوي كامل گرفت و نماز مغرب را خواند و بعد هر شخص، شترش را در محل مناسبي خواباند. سپس، نماز عشا اقامه گرديد بدون اينكه ميان آن دو (مغرب وعشاء) نماز ديگري بخوانند.

باب(6): شستن صورت با دو دست و بايك مشت آب
115ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّهُ تَوَضَّأَ فَغَسَلَ وَجْهَهُ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَمَضْمَضَ بِهَا وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَجَعَلَ بِهَا هَكَذَا، أَضَافَهَا إِلَى يَدِهِ الأُخْرَى فَغَسَلَ بِهَا وَجْهَهُ، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهَا يَدَهُ الْيُمْنَى، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهَا يَدَهُ الْيُسْرَى ثمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَرَشَّ عَلَى رِجْلِهِ الْيُمْنَى حَتَّى غَسَلَهَا، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً أُخْرَى فَغَسَلَ بِهَا رِجْلَهُ يَعْنِي الْيُسْرَى، ثمَّ قَالَ: هَكَذَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ r يَتَوَضَّأُ. (بخارى:140)
ترجمه: از ابن عباس رضي الله عنهما روايت است كه چنين، وضو گرفت: يك كف آب برداشت و با (نيمي از) آن، مضمضه و (با نيم ديگر)، استنشاق نمود. سپس، يك كف آب برداشت و صورت خود را با هر دو دست، شست. بعد، يك كف آب، برداشت و دست راست خود را شست. و يك كف ديگر، برداشت و دست چپ خود را شست. آنگاه، سرش را مسح نمود. سپس، يك كف آب برداشته، بر پاي راستش پاشيد و آن را شست. و با يك كف ديگر، پاي چپش را شست. و در پايان، گفت: رسول الله r را ديدم كه چنين وضو مي گرفت.

باب (7): دعاي داخل شدن به بيت الخلا
116ـ عن أَنَسٍ t قال: كَانَ النَّبِيُّ r إِذَا دَخَلَ الْخَلاءَ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ». (بخارى:142)
ترجمه: انس t مي‏گويد: نبي اكرم r هنگام داخل شدن به بيت الخلا (توالت)، مي‏فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ». (خدايا از شر شياطين نر وماده، يا هر پليدي ونا پاكي ديگر، به توپناه مي برم).

باب (8):گذاشتن آب در توالت (دستشويي)
117ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِيَّ r دَخَلَ الْخَلاءَ، قَالَ: فَوَضَعْتُ لَهُ وَضُوءًا، فَقَالَ: «مَنْ وَضَعَ هَذَا»؟ فَأُخْبِرَ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِي الدِّينِ». (بخارى:143)
ترجمه: ابن عباس مي گويد: رسول الله r به دستشوئي رفت .من آب تهيه كرده و نهاده بودم ، پس از آن، پرسيد: چه كسي برايم آب آورده بود ؟ گفتند : ابن عباس. آنگاه رسول اكرم r برايم چنين دعا كرد: «خداوندا! به ابن عباس، بينش در دين، عطا فرما».
باب (9): هنگام قضاي حاجت نبايد رو به قبله نمود
118ـ عَنْ أَبِي أَيُّوبِ الانْصَارِيِّ t قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «إِذَا أَتَى أَحَدُكُمُ الْغَائِطَ فَلا يَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَلا يُوَلِّهَا ظَهْرَهُ، شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا». (بخارى:144)
ترجمه: ابو ايوب انصاري t ميگويد: رسول الله r فرمود: «هنگام قضاي حاجت، رو يا پشت خود را به طرف قبله نكنيد. بلكه به طرف مشرق يا مغرب رو كنيد».
ملاحظه: البته اين زمانيست كه قبله در جهت جنوب يا شمال باشد واگر در جهت مشرق ويا مغرب باشد هنگام قضاي حاجت، بايد رو به سوي شمال ويا جنوب، نشست.

باب (10): قضاي حاجت روي دو خشت
119ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: إِنَّ نَاسًا يَقُولُونَ: إِذَا قَعَدْتَ عَلَى حَاجَتِكَ فَلا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَلا بَيْتَ الْمَقْدِسِ، لَقَدِ ارْتَقَيْتُ يَوْمًا عَلَى ظَهْرِ بَيْتٍ لَنَا فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ r عَلَى لَبِنَتَيْنِ مُسْتَقْبِلا بَيْتَ الْمَقْدِسِ. (بخارى:145)
ترجمه: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: مردم ميگويند: كه موقع قضاي حاجت، نبايد رو به طرف قبله و يا بيت‏المقدس نشست. حال آنكه من روزي بر پشت بام رفته بودم. ديدم كه رسول الله r بر دو خشت و رو به بيت المقدس، نشسته بود.

باب (11): بيرون رفتن زنان براي قضاي حاجت
120ـ عَنْ عَائِشَةَ t: أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِيِّ r كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إِذَا تَبَرَّزْنَ إِلَى الْمَنَاصِعِ، وَهُوَ صَعِيدٌ أَفْيَحُ، فَكَانَ عُمَرُ يَقُولُ لِلنَّبِيِّ r: احْجُبْ نِسَاءَكَ، فَلَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ r يَفْعَلُ، فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ، زَوْجُ النَّبِيِّ r لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي عِشَاءً، وَكَانَتِ امْرَأَةً طَوِيلَةً، فَنَادَاهَا عُمَرُ: أَلا قَدْ عَرَفْنَاكِ يَا سَوْدَةُ، حِرْصًا عَلَى أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ الْحِجَابِ. (بخارى:146)
ترجمه: ام المومنين عايشه رضي الله عنها مي‏فرمايد: همسران رسول الله r شب‏ها، براي قضاي حاجت به طرف مناصع كه ميداني وسيع بود، مي رفتند. عمرt عرض كرد: اي رسول الله r ! به همسران خود دستور دهيد تا در حجاب باشند. امّا رسول الله r چنين نكردند تا اينكه شبي، سوده بنت زمعه؛ همسر رسول الله r ؛ كه خانمي بلند قامت بود، براي قضاي حاجت بيرون رفت. عمرt به اميد اينكه براي حجاب حكمي نازل شود، (و نيز سوده را متوجه سازد) گفت: اي سوده! ما تو را شناختيم. بعد از آن، خداوند حكم حجاب را نازل فرمود.
باب (12): استنجا با آب
121ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ t قال: كَانَ النَّبِيُّ r إِذَا خَرَجَ لِحَاجَتِهِ أَجِيءُ أَنَا وَغُلامٌ مَعَنَا إِدَاوَةٌ مِنْ مَاءٍ و في روايةٍ: مِنْ مَاءٍ وَ عَنَزَةٍ، يَسْتَنْجِيْ بِالْمَاءِ. (بخارى:150،152)
ترجمه: انس بن مالك t ميگويد: هرگاه، رسول الله r براي قضاي حاجت، بيرون مي رفت، من و پسري ديگر، براي او آب مي برديم و رسول الله r با آن آب، استنجا ميكرد و وضو ميگرفت. و در روايتي ديگر آمده است كه آب و چوبدستي مي برديم.

باب (13): نهي از استنجا با دست راست
122ـ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ t قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «إِذَا شَرِبَ أَحَدُكُمْ فَلا يَتَنَفَّسْ فِي الانَاءِ، وَإِذَا أَتَى الْخَلاءَ فَلا يَمَسَّ ذَكَرَهُ بِيَمِينِهِ وَلا يَتَمَسَّحْ بِيَمِينِهِ». (بخارى:153)
ترجمه: از ابو قتاده t روايت است كه رسول الله r فرمود: «هنگام آب خوردن، در ظرف آب، تنفس نكنيد و هرگاه به بيت الخلا رفتيد، نه با دست راست، آلت تناسلي خود را بگيريد و نه به وسيلة آن، استنجا كنيد».

باب (14): استنجا با سنگ
123ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t قَالَ: اتَّبَعْتُ النَّبِيَّ r وَخَرَجَ لِحَاجَتِهِ فَكَانَ لا يَلْتَفِتُ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَقَالَ: «ابْغِنِي أَحْجَارًا أَسْتَنْفِضْ بِهَا أَوْ نَحْوَهُ وَلا تَأْتِنِي بِعَظْمٍ وَلا رَوْث». فَأَتَيْتُهُ بِأَحْجَارٍ بِطَرَفِ ثيَابِي، فَوَضَعْتُهَا إِلَى جَنْبِهِ وَأَعْرَضْتُ عَنْهُ، فَلَمَّا قَضَى أَتْبَعَهُ بِهِنَّ.(بخارى:155)
ترجمه: ابو هريره مي گويد: نبي اكرم r براي قضاي حاجت، بيرون رفت. من هم دنبال ايشان براه افتادم. آنحضرت r به اطراف خود نگاه نمي كرد. وقتي به او نزديك شدم (و مرا ديد) فرمود: «چند تا سنگ يا مانند آن، برايم بياور تا استنجا كنم. البته استخوان و سرگين حيوان نباشد». من تعدادي سنگ در دامنم جمع نموده، براي آنحضرت r بردم و از آنجا دور شدم. رسول اكرم r با آنها استنجا نمود.
باب(15): نهي از استنجا با سرگين حيوانات
124ـ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ t قَالَ: أَتَى النَّبِيُّ r الْغَائِطَ، فَأَمَرَنِي أَنْ آتِيَهُ بِثلاثةِ أَحْجَارٍ، فَوَجَدْتُ حَجَرَيْنِ، وَالْتَمَسْتُ الثالِث فَلَمْ أَجِدْهُ، فَأَخَذْتُ رَوْثةً فَأَتَيْتُهُ بِهَا، فَأَخَذَ الْحَجَرَيْنِ وَأَلْقَى الرَّوْثةَ، وَقَالَ: «هَذَا رِكْسٌ». (بخارى:156)
ترجمه: ابن مسعود t مي‏گويد: نبي اكرم r براي قضاي حاجت، بيرون رفت و به من دستور داد تا سه عدد سنگ، برايش ببرم. من دو سنگ پيدا كردم و هر چه سعي كردم موفق به پيدا كردن سنگ سوم، نشدم. آنگاه، سرگين خشك حيواني را برداشته، به خدمت رسيدم. رسول الله r دو سنگ را برداشت و سرگين را دور انداخت و فرمود: «اين، نجس است».

باب (16): يك بار شستن اعضاي وضو
125ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: تَوَضَّأَ النَّبِيُّ مَرَّةً مَرَّةً. (بخاري:157)
ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: نبي اكرم r وضو گرفت و هر عضو وضو را يك بار شست.

باب (17): دو بار شستن اعضاي وضو
126ـ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ زَيْدٍ الأنصاري t: أَنَّ النَّبِيَّ r تَوَضَّأَ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ. (بخاري:158)
ترجمه: عبدالله بن زيد انصاري t مي‏گويد: نبي اكرم r وضو گرفت و هر عضو وضو را دو بار شست.

باب (18): سه بار شستن اعضاي وضو
127ـ عن عُثمَانَ بْنِ عَفَّانَ t أَنَّهُ دَعَا بِإِنَاءٍ فَأَفْرَغَ عَلَى كَفَّيْهِ ثلاث مِرَارٍ فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ أَدْخَلَ يَمِينَهُ فِي الانَاءِ فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثلاثاً وَيَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ ثلاث مِرَارٍ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَيْهِ ثَلاثَ مِرَارٍ إِلَى الْكَعْبَيْنِ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «مَنْ تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِي هَذَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ لا يُحَدِّث فِيهِمَا نَفْسَهُ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». (بخارى:159)
ترجمه: از عثمان بن عفان t روايت است كه ايشان آب خواست و وضو گرفت. نخست، سه بار آب ريخت و دست‏ها را (تا مچ) شست. سپس با دست راستش از ظرف، آب برداشت و مضمضه و استنشاق كرد. يعني آب در دهان نمود و بيني خود را تميز كرد. و بعد، سه بار صورتش را شست. آنگاه، دو دستش را تا آرنج، سه بار شست. و در آخر، سرش را مسح نمود و پاهايش را تا قوزك، سه بار شست، و بعد گفت: رسول الله r فرموده است: «هركس، مانند اين وضوي من، وضو بگيرد و با اخلاص، دو ركعت نماز بخواند، خداوند تمام گناهان گذشته اش را مورد عفو قرار خواهد داد».
وَفِيْ رِوَايَةٍ أَنَّ عُثْمَانt قَالَ: أَلا أُحَدِّثُكُمْ حَدِيثًا لَوْلا آيَةٌ مَا حَدَّثْتُكُمُوهُ، سَمِعْتُ النَّبِيَّ r يَقُولُ: «لا يَتَوَضَّأُ رَجُلٌ فيُحْسِنُ وُضُوءَهُ وَيُصَلِّي الصَّلاةَ إِلا غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الصَّلاةِ حَتَّى يُصَلِّيَهَا». قَالَ عُرْوَةُ: الآيَةَ: ]إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ[. (بخارى:160)
ترجمه: و در يك روايت آمده است كه عثمان t گفت: اي مردم! حديثي را از رسول الله r براي شما بيان مي كنم كه اگر آيه اي (در قران كريم) نمي‏بود، آنرا براي شما بازگو نمي‏كردم. من از نبي اكرم r شنيدم كه فرمود: «هركس، خوب و كامل وضو بگيرد و نماز بخواند، تمام گناهانش تا نماز آينده، بخشوده خواهند شد». عروه مي گويد: آية مورد اشاره، اين آيه است: ]إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ[ يعني كساني كه دلايل روشن و هدايتي را كه ما فرو فرستاده ايم، پنهان مي دارند بعد از آنكه آن را براي مردم در كتاب، بيان و روشن نموده ايم، خدا و نفرين كنندگان، آنان را نفرين مي كنند.

باب (19): استنشاق در وضو
128ـ عن أَبَي هُرَيْرَةَ t عَنِ النَّبِيِّ r أَنَّهُ قَالَ: «»مَنْ تَوَضَّأَ فَلْيَسْتَنْثِرْ وَمَنِ اسْتَجْمَرَ فَلْيُوتِرْ»«. (بحارى:161)
ترجمه: ابوهريره t مي‏گويد: نبي اكرم r فرمود: «هر كس، وضو مي گيرد، آب در بيني اش كند وآنرا تميز نمايد. و هركس، با سنگ استنجا مي‏كند، عدد فرد را رعايت كند».



باب (20): عدد فرد، در سنگهاي استنجا، رعايت گردد
129ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r قَالَ: «إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُكُمْ فَلْيَجْعَلْ فِي أَنْفِهِ مَاءً ثُمَّ لِيَنْثُرْ وَمَنِ اسْتَجْمَرَ فَلْيُوتِرْ وَإِذَا اسْتَيْقَظَ أَحَدُكُمْ مِنْ نَوْمِهِ فَلْيَغْسِلْ يَدَهُ قَبْلَ أَنْ يُدْخِلَهَا فِي وَضُوئِهِ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ لا يَدْرِي أَيْنَ بَاتَتْ يَدُهُ». (بخارى:162)
ترجمه: از ابوهريره t روايت است كه رسول الله r فرمود: «هرگاه، يكي از شما وضو مي‏گيرد، آب در بيني نمايد وآن را تميز كنيد. و هر كس كه با سنگ استنجا مي‏كند، عدد فرد را رعايت نمايد. وهرگاه از خواب بيدار شديد (و خواستيد وضو بگيريد) دست‏ها را قبل از داخل كردن در ظرف آب، بشوييد. زيرا شما نمي‏دانيد كه دستتان در حالي كه خواب بوديد، با چه چيز و كجا تماس پيدا كرده است».

باب (21): مسح بركفش، درست نيست
130ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا ـ وقد قِيلَ لَهُ ـ يَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَن!ِ رَأَيْتُكَ تَصْنَعُ أَرْبَعًا لَمْ أَرَ أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِكَ يَصْنَعُهَا، قَال:َ وَمَا هِي؟َ قَالَ: رَأَيْتُكَ لا تَمَسُّ مِنَ الأرْكَانِ إِلا الْيَمَانِيَّيْنِ، وَرَأَيْتُكَ تَلْبَسُ النِّعَالَ السِّبْتِيَّةَ، وَرَأَيْتُكَ تَصْبُغُ بِالصُّفْرَةِ، وَرَأَيْتُكَ إِذَا كُنْتَ بِمَكَّةَ أَهَلَّ النَّاسُ إِذَا رَأَوُا الْهِلالَ وَلَمْ تُهِلَّ أَنْتَ حَتَّى كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ، فقَالَ: أَمَّا الأَرْكَانُ: فَإِنِّي لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ r يَمَسُّ إِلا الْيَمَانِيَّيْنِ، وَأَمَّا النِّعَالُ السِّبْتِيَّةُ: فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّه ِr يَلْبَسُ النَّعْلَ الَّتِي لَيْسَ فِيهَا شَعَرٌ، وَيَتَوَضَّأُ فِيهَا، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَهَا، وَأَمَّا الصُّفْرَةُ: فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِr يَصْبُغُ بِهَا، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَصْبُغَ بِهَا، وَأَمَّا الإِهْلالُ: فَإِنِّي لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ r يُهِلُّ حَتَّى تَنْبَعِثَ بِهِ رَاحِلَتُهُ.(بخارى:166)
ترجمه: ازعبدالله بن عمر رضي الله عنهما روايت است كه از او پرسيدند: اي ابو عبدالرحمن! تو چهار عمل انجام مي دهي كه هيچ يك از همراهانت انجام نمي دهند؟ عبدالله بن عمر رضي الله عنهما گفت: آن چهار عمل كدامند؟ آن فرد گفت: اول اينكه در طواف، بجز ركن يماني وحجرالاسود، اركان ديگر را استلام نمي كني (دست نمي زني).
دوم اينكه: كفش پوستي (دباغي شده) مي پوشي. سوم: اينكه از رنگ زرد استفاده مي كني. چهارم اينكه: تمام حجاج، با رؤيت هلال، يعني اول ذي‏حجه، احرام مي‏پوشند اما تو قبل از روز هشتم (روز ترويه)، احرام نمي پوشي.
عبدالله t در جواب، گفت: (درست است) من فقط دو ركن را استلام مي كنم زيرا هيچگاه رسول خداr را نديدم كه بجز آنها، ركن ديگري را استلام كند. و كفش چرمي مي پوشم زيرا من ديدم كه رسول الله r كفش چرمي مي پوشيد و با آنها وضو مي گرفت. من نيز دوست دارم از همين نوع كفش، استفاده كنم. و از رنگ زرد استفاده مي كنم زيرا رسول خداr را ديدمكه از رنگ زرد، استفاده مي كرد. و روز هشتم، احرام مي پوشم زيرا هرگز رسول الله r را نديدم كه قبل از حركت به سوي «منا» (قبل از روز هشتم) احرام ببندد.
باب (22): در وضو و غسل، از سمت راست بايد شروع كرد
131ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ r يُعْجِبُهُ التَّيَمُّنُ فِي تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِي شَأْنِهِ كُلِّهِ.(بخارى:168)
ترجمه: عايشه رضي‏ الله عنها مي‏فرمايد: نبي اكرم r در پوشيدن كفش، شانه كردن موها، وضو گرفتن و همة كارهايش، شروع كردن از سمت راست را مي‏پسنديد.

باب (23): جستجوي آب براي وضو، هنگام فرا رسيدن نماز
132ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ t قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ r، وَحَانَتْ صَلاةُ الْعَصْرِ، فَالْتَمَسَ النَّاسُ الْوَضُوءَ فَلَمْ يَجِدُوهُ، فَأُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ r بِوَضُوءٍ، فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ r فِي ذَلِكَ الإنَاءِ يَدَهُ، وَأَمَرَ النَّاسَ أَنْ يَتَوَضَّئُوا مِنْهُ، قَالَ: فَرَأَيْتُ الْمَاءَ يَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ أَصَابِعِهِ، حَتَّى تَوَضَّئُوا مِنْ عِنْدِ آخِرِهِمْ. (بخارى:169)
ترجمه: انس بن مالك t ميگويد: وقت نماز عصر فرا رسيد، مردم در جستجوي آب برآمدند، ولي موفق به يافتن آن نشدند. من ديدم كه ظرف آبي را نزد رسول الله r آوردند. رسول الله r دست (مباركش) را در آن ظرف آب گذاشت و دستور داد تا مردم از آن، وضو بگيرند. انس t مي‏گويد: ديدم كه آب از بند انگشتان رسول الله r (مانند فواره) بيرون مي‏آيد و تمام حاضرين، با آن آب، وضو گرفتند.

باب (24): حكم آبي كه با آن موي انسان شسته شده باشد
133ـ وَعَنْهُ t: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r لَمَّا حَلَقَ رَأْسَهُ، كَانَ أَبُو طَلْحَةَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ مِنْ شَعَرِهِ. (بخارى:171)
ترجمه: همچنين انس t ميگويد: هنگامي كه رسول الله r (در حجه‌الوداع) موهاي سرش را تراشيد، ابوطلحه نخستين كسي بود كه موهاي (مبارك) رسول الله r را (بقصد تبرك) برداشت.

باب (25): ظرفي كه سگ در آن ،آب خورده باشد
134ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t أنَّ رَسُولَ اللَّهِ r قَالَ: «إِذَا شَرِبَ الْكَلْبُ فِي إِنَاءِ أَحَدِكُمْ فَلْيَغْسِلْهُ سَبْعًا». (بخارى:172)
ترجمه: ابوهريره t مي ‏گويد: رسول الله r فرمود: «هرگاه، سگ در ظرف شما آب خورد، آن را هفت بار بشوييد».
135ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: كَانَتِ الْكِلابُ تَبُولُ وَتُقْبِلُ وَتُدْبِرُ فِي الْمَسْجِدِ فِي زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ r، فَلَمْ يَكُونُوا يَرُشُّونَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ.
ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: در عهد مبارك رسول الله r ، سگها در مسجد رفت وآمد وگاهي نيز، پيشاب ميكردند وكسي روي آن ،آب نمي پاشيد.

باب (26): كسيكه فقط هنگام خارج شدن چيزي
از سبيلين، وضو را لازم ميداند
136ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ r: «لا يَزَالُ الْعَبْدُ فِي صَلاةٍ مَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ يَنْتَظِرُ الصَّلاةَ مَا لَمْ يُحْدِثْ». (بخارى:176)
ترجمه: ابو هريره t روايت مي كند كه نبي اكرم r فرمود: «تا زماني كه انسان در مسجد بنشيند ومنتظر نماز بماند، و وضويش نشكند، در حال نماز، بشمار مي رود».
137ـ عَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍ t قال: سَأَلتُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ t قُلْتُ: أَرَأَيْتَ إِذَا جَامَعَ فَلَمْ يُمْنِ؟ قَالَ عُثْمَانُ: يَتَوَضَّأُ كَمَا يَتَوَضَّأُ لِلصَّلاةِ، وَيَغْسِلُ ذَكَرَهُ. قَالَ عُثْمَانُ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ e. فَسَأَلْتُ عَنْ ذَلِكَ عَلِيًّا، وَالزُّبَيْرَ، وَطَلْحَةَ، وَأُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ، فَأَمَرُوني بِذَلِكَ.(بخارى:179)
ترجمه: زيد بن خالد t مي‏گويد: از عثمان بن عفان t پرسيدم: اگر هنگام جماع، مني خارج نشود، حكم آن چيست؟ فرمود: نخست، عضو تناسلي را بشويد. سپس، همانطور كه براي نماز، وضو مي گيرند، وضو بگيرد. عثمان t گفت: من از رسول الله r چنين شنيدم. راوي (يعني زيدبن خالد) مي‏گويد: اين مسأله را از علي، طلحه، زبير و ابي بن كعب رضي الله عنهم نيز پرسيدم، آنها هم، همين پاسخ را به من دادند.
138ـ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ t: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r أَرْسَلَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ، فَجَاءَ وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ، فَقَالَ النَّبِيُّ r: «لَعَلَّنَا أَعْجَلْنَاكَ»؟ فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «إِذَا أُعْجِلْتَ أَوْ قُحِطْتَ فَعَلَيْكَ الْوُضُوءُ». (بخارى:180)
ترجمه: ابوسعيد خدري t مي گويد: رسول الله r يك مرد انصاري را به حضور طلبيد. آن مرد انصاري در حالي كه از سر (و صورتش) آب مي‏چكيد، آمد. رسول الله r فرمود: «شايد ما باعث عجلة شما شديم»؟ گفت: آري. رسول الله r فرمود: «هرگاه عجله‏اي در كار بود يا مجامعت بدون انزال، صورت گرفت، تنها وضو، كافي است». (قابل ياد آوري است كه اين حديث وحديث قبلي با حديث التقاء ختانين منسوخ شده اند و قابل عمل نيستند. به فتح الباري حديث شماره (293) مراجعه كنيد).

باب (27): كمك به شخص در وضوگرفتن
139ـ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ t: أَنَّهُ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ r فِي سَفَرٍ وَأَنَّهُ ذَهَبَ لِحَاجَةٍ لَهُ، وَأَنَّ مُغِيرَةَ جَعَلَ يَصُبُّ الْمَاءَ عَلَيْهِ وَهُوَ يَتَوَضَّأُ، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ، وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ وَمَسَحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ. (بخارى:182)
ترجمه: مغيره بن شعبه t مي‏گويد: در يكي از مسافرت ها، همراه رسول الله r بودم. رسو ل اكرم r براي قضاي حاجت، بيرون رفت. و من در برگشت، براي رسول الله r آب وضو آماده كردم و بر دست هاي آنحضرت r آب مي‏ريختم و ايشان وضو مي‏گرفت. آنحضرت r چهره و دست‏هايش را شست و برسر و موزه هايش، مسح كشيد.




باب (28): خواندن قرآن، بدون وضو
140ـ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رضي الله عنهما: أَنَّهُ بَاتَ لَيْلَةً عِنْدَ مَيْمُونَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ r، وَهِيَ خَالَتُهُ، فَاضْطَجَعْتُ فِي عَرْضِ الْوِسَادَةِ، وَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ r وَأَهْلُهُ فِي طُولِهَا، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ r حَتَّى إِذَا انْتَصَفَ اللَّيْلُ أَوْ قَبْلَهُ بِقَلِيلٍ أَوْ بَعْدَهُ بِقَلِيلٍ، اسْتَيْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ r فَجَلَسَ يَمْسَحُ النَّوْمَ عَنْ وَجْهِهِ بِيَدِهِ، ثُمَّ قَرَأَ الْعَشْرَ الآيَاتِ الْخَوَاتِمَ مِنْ سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى شَنٍّ مُعَلَّقَةٍ، فَتَوَضَّأَ مِنْهَا، فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قَامَ يُصَلِّي، قَالَ: فَقُمْتُ فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ، ثُمَّ ذَهَبْتُ فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ، فَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى رَأْسِي، وَأَخَذَ بِأُذُنِي الْيُمْنَى يَفْتِلُهَا، فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ أَوْتَرَ، ثُمَّ اضْطَجَعَ، حَتَّى أَتَاهُ الْمُؤَذِّنُ، فَقَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَلَّى الصُّبْحَ. (بخارى:183)
ترجمه: عبدالله بن عباس رضي الله عنهما مي گويد: شبي، در خانه خاله‏ام ؛ميمونه رضي ‏الله ‏عنها؛ همسر رسول الله r ؛خوابيدم. رسول خدا r و همسرش؛ ميمونه؛ در طول بالش و من در عرض آن، سر نهاديم. رسول الله r خواب رفت ولي پس از گذشت نصف شب يا كمتر ازآن ، بيدار شد و با كشيدن دست‏ها بر چهرة خويش ، خواب را از خود دور كرد و ده آية اخير سورة آل عمران را تلاوت نمود و بعد بسوي مشك آبي كه آويزان بود، رفت و خوب و كامل، وضو گرفت و به نماز ايستاد.
ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: من نيز مانند رسول الله r وضو گرفته، كنار ايشان به نماز ايستادم. آنحضرت r دست راستش را بر سر من گذاشت و گوش راست مرا اندكي فشرد. پس از آن، رسول الله r دوازده ركعت نماز دو ركعتي خواند. و در پايان، يك ركعت نماز وتر خواند و دراز كشيد. و هنگامي كه اذان صبح گفته شد، دو ركعت سنت فجر را بصورت مختصر خواند و براي اداي نماز فجر، به مسجد رفت.

باب (29): مسح نمودن همة سر
141ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ: أنَّ رجلاً قَالَ لَهُ: هَلْ تَسْتَطِيْعُ أَنْ تُرِيَنِيْ كَيْفَ كَانَ رَسُوْلُ الله r يَتَوَضَّأُ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَدَعَا بمَاءٍ، فأفرغَ عَلَى يَدَيْهِ ثُمَّ غَسَلَهُمَا ثَلاثًا، ثُمَّ أَدْخَلَ يَدَهُ فِي الإِنَاءِ فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ثَلاثًا، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثلاثاً، ثُمَّ غَسَلَ يَدَيْهِ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ إلى الْمِرْفَقَيْنِ، ثُمَّ مَسَحَ رَأسَهُ بِيَدَيْهِ، فَأقْبَلَ بِهِمَا وَأدْبَرَ، بَدَأ بِمُقَدَّمِ رَأسِهِ حَتَّى ذَهَبَ بِهِمَا إلى قَفَاهُ، ثُمَّ رَدَّهُما إلى المكانِ الَّذِي بَدَأ مِنْهُ ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَيْهِ. (بخارى:185)
ترجمه: عبدالله بن زيد t مي گويد: يكي از من پرسيد: آيا ميتواني چگونگي وضوگرفتن رسول الله r را به من نشان دهي؟ عبدالله گفت: آري. آنگاه، مقداري آب خواست و بر دست‏هايش، آب ريخت و آنها را سه بار شست. بعد، با دستش از ظرف آب برداشت و سه بار مضمضه و سه بار، استنشاق كرد (يعني دهان و بيني اش را شست). سپس، صورت اش را سه بار شست. و بعد، دستهايش را دو بار تا آرنج‏ شست. آنگاه، با هر دو دست، سرش را مسح نمود. مسح را از پيشاني يعني از ابتداي سر، شروع نمود و دست‏ها را تا پشت سر كشاند. و سپس به طرف ابتداي سر يعني از جايي كه شروع كرده بود، برگرداند. و در پايان، پاهايش را شست.






باب (30): استفاده از باقيماندة آب وضو
142ـ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ t قال: خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ r بِالْهَاجِرَةِ، فَأُتِيَ بِوَضُوءٍ فَتَوَضَّأَ، فَجَعَلَ النَّاسُ يَأْخُذُونَ مِنْ فَضْلِ وَضُوئِهِ فَيَتَمَسَّحُونَ بِهِ،فَصَلَّى النَّبِيُّ r الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ وَالْعَصْرَ رَكْعَتَيْنِ وَبَيْنَ يَدَيْهِ عَنَزَةٌ.(بخارى:187)
ترجمه: ابو جحيفه t ميگويد: روزي، رسول الله r اول ظهر، نزد ما تشريف آورد. آب براي وضوي آنحضرت r آورده شد. رسول الله r وضو گرفت و مردم، باقيماندة آب وضويش را برداشتند و به صورتهايشان ماليدند. رسول الله r در حالي كه جلوي خود، نيزه اي را (بعنوان ستره) نصب كرده بود، هر يك از نمازهاي ظهر و عصر را دو ركعتي خواند.
143ـ عَنْ السَّائِبِ بْنِ يَزِيدَ t قال: ذَهَبَتْ بِي خَالَتِي إِلَى النَّبِيِّ r فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ ابْنَ أُخْتِي وَجِعٌ فَمَسَحَ رَأْسِي وَدَعَا لِي بِالْبَرَكَةِ، ثُمَّ تَوَضَّأَ فَشَرِبْتُ مِنْ وَضُوئِهِ، ثُمَّ قُمْتُ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَنَظَرْتُ إِلَى خَاتَمِ النُّبُوَّةِ بَيْنَ كَتِفَيْهِ مِثْلَ زِرِّ الْحَجَلَةِ. (بخارى:190)
ترجمه: سايب بن يزيد t ميگويد: خاله ام مرا نزد نبي اكرم r برد و عرض كرد كه خواهرزادام بيمار است. رسول الله r دست( مباركش) را بر سر من كشيد و براي من دعاي بركت نمود. آنگاه، وضو گرفت و من باقيماندة آب وضوي رسول خدا r را نوشيدم و پشت سر آنحضرت r ايستادم و به مهر نبوت كه مانند دكمه اي بود و ميان شانه هاي رسول الله r قرار داشت، نگاه كردم.




باب (31): وضو گرفتن مرد با همسرش
144ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: كَانَ الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ يَتَوَضَّئُونَ فِي زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ r جَمِيعًا. (بخارى:193)
ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: در زمان رسول الله r مردان و همسرانشان با هم (ازيك ظرف ) وضو مي‏گرفتند.

باب (32): رسول اكرم r آب وضو ي خود را روي شخص بيهوش ريخت
145ـ عَنْ جَابِرٍt قَالَ: جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ r يَعُودُنِي وَأَنَا مَرِيضٌ لا أَعْقِلُ، فَتَوَضَّأَ وَصَبَّ عَلَيَّ مِنْ وَضُوئِهِ، فَعَقَلْتُ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَنِ الْمِيرَاثُ، إِنَّمَا يَرِثُنِي كَلالَةٌ، فَنَزَلَتْ آيَةُ الْفَرَائِضِ. (بخارى:194)
ترجمه: جابرt مي‏گويد: بيمار و بي‏هوش بودم كه رسول الله r به عيادت من آمد. آنحضرتr وضو گرفت و باقيماندة آب وضويش را بر (سر و روي) من پاشيد. بلافاصله به هوش آمدم. آنگاه، عرض كردم: اي رسول گرامي! ميراث خود را بين چه كساني تقسيم كنم؟ زيرا وارث من تنها يك كلاله ميباشد. اين سؤال باعث شد كه آية ميراث، نازل شود.
( كلاله: به ميتي اطلاق مي شودكه فرزند و پدر نداشته باشد).

باب (33): غسل كردن و وضو گرفتن از يك طشت
146ـ عَنْ أَنَسٍ t قَالَ: حَضَرَتِ الصَّلاةُ، فَقَامَ مَنْ كَانَ قَرِيبَ الدَّارِ إِلَى أَهْلِهِ وَبَقِيَ قَوْمٌ، فَأُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ r بِمِخْضَبٍ مِنْ حِجَارَةٍ فِيهِ مَاءٌ، فَصَغُرَ الْمِخْضَبُ أَنْ يَبْسُطَ فِيهِ كَفَّهُ، فَتَوَضَّأَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ، قُلْنَا: كَمْ كُنْتُمْ؟ قَالَ: ثَمَانِينَ وَزِيَادَةً. (بخارى:195)
ترجمه: انس t مي‏گويد: وقت نماز فرا رسيد. آنها كه منازلشان نزديك بود (براي وضو گرفتن) به خانه هايشان رفتند و بقيه ماندند. در آن هنگام، ظرف سنگي اي كه در آن، مقداري آب وجود داشت، براي پيامبر r آوردند. آن ظرف به اندازه اي كوچك بود كه كف دست آنحضرت r در آن، باز نمي شد. حاضران، همه از آن وضو گرفتند. ما از انس پرسيديم : شما چند نفر بوديد؟ گفت : بيش از هشتاد نفر.
147ـ عَنْ أَبِيْ مُوسَى t: أَنَّ النَّبِيَّ r دَعَا بِقَدَحٍ فِيهِ مَاءٌ، فَغَسَلَ يَدَيْهِ وَوَجْهَهُ فِيهِ، وَمَجَّ فِيهِ. (بخارى:196)
ترجمه: ابوموسي اشعري t مي‏گويد: رسول الله t ليوان بزرگي را كه پر از آب بود، طلب كرد و در آن آب، دست و صورت خود را شست و مضمضه نمود. (اين كار، براي تبرك و ويژة آنحضرت r بود. و كسي غير از ايشان، مجاز نيست چنين كاري كند). مترجم
148ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِيُّ r وَاشْتَدَّ بِهِ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ فِي أَنْ يُمَرَّضَ فِي بَيْتِي، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ r بَيْنَ رَجُلَيْنِ، تَخُطُّ رِجْلاهُ فِي الأَرْضِ، بَيْنَ عَبَّاسٍ وَرَجُلٍ آخَرَ. فَكَانَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا تُحَدِّثُ: أَنَّ النَّبِيَّ r قَالَ بَعْدَمَا دَخَلَ بَيْتَهُ وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ: «هَرِيقُوا عَلَيَّ مِنْ سَبْعِ قِرَبٍ لَمْ تُحْلَلْ أَوْكِيَتُهُنَّ لَعَلِّي أَعْهَدُ إِلَى النَّاسِ». وَأُجْلِسَ فِي مِخْضَبٍ لِحَفْصَةَ، زَوْجِ النَّبِيِّ r، ثُمَّ طَفِقْنَا نَصُبُّ عَلَيْهِ تِلْكَ حَتَّى طَفِقَ يُشِيرُ إِلَيْنَا: «أَنْ قَدْ فَعَلْتُنَّ». ثُمَّ خَرَجَ إِلَى النَّاسِ. (بخارى:198)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله ‏عنها مي گويد: وقتي رسول الله r (براي آخرين بار) بيمار شد و بيماريش شدت يافت، از تمام همسران خود، اجازه خواست تا ايام بيماري را در خانة من (عايشه رضي ‏الله‏ عنها) پرستاري شود. همة همسران، موافقت كردند. رسول الله r در حالي كه دو نفر، شانه‏هاي او را گرفته بودند و پاهايش به زمين كشيده مي شد، به خانة من تشريف آورد. آن دو نفر، عباس و يك نفر ديگر بود. عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: هنگامي كه آنحضرت r به خانة من تشريف آورد و بيماريش شدت يافت، فرمود: «هفت مشك پر از آب كه از آنها آب برداشته نشده باشد، روي من بريزيد تا بتوانم، مردم را وصيت كنم». ما ايشان را در طشت بزرگي كه متعلق به حفصه بود، نشانديم و شروع به ريختن آب بر آنحضرتr نموديم تا اينكه اشاره فرمود كه: «كافي است». سپس، رسول الله r از خانه ، بسوي مردم ، بيرون رفت.
149ـ عَنْ أَنَسٍ t: أَنَّ النَّبِيَّ r دَعَا بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ، فَأُتِيَ بِقَدَحٍ رَحْرَاحٍ، فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ ،فَوَضَعَ أَصَابِعَهُ فِيهِ، قَالَ أَنَسٌ: فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ يَنْبُعُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ، فَحَزَرْتُ مَنْ تَوَضَّأَ مَا بَيْنَ السَّبْعِينَ إِلَى الثَّمَانِينَ. (بخارى:200)
ترجمه: انس t مي گويد: نبي اكرم r ظرف آبي خواست. براي آنحضرت r كاسة پهني كه اندكي آب داشت، آوردند. ايشان انگشتان دست خود را در آن قرار داد. انس ميگويد: ديدم كه آب از ميان انگشتان رسول خدا r ، مانند چشمه، جاري بود. كساني را كه از آن آب، وضو گرفتند، من شمردم. حدود هفتاد الي هشتاد نفر بودند.
باب (34): وضو گرفتن با يك مُدّ ([1][2])
150ـ وَعَنْهُ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ r يَغْسِلُ أَوْ كَانَ يَغْتَسِلُ بِالصَّاعِ إِلَى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ وَيَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ. (بخارى:201)
ترجمه: انس t مي ‏گويد: نبي اكرم r با يك صاع يا پنج مد آب، غسل مي كرد و با يك مد آب، وضو مي گرفت.

باب (35): مسح بر موزه و عمامه
151ـ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ t عَنِ النَّبِيِّ r: أَنَّهُ مَسَحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَأَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ سَأَلَ عُمَرَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: نَعَمْ إِذَا حَدَّثَكَ شَيْئًا سَعْدٌ عَنِ النَّبِيّ r، فَلا تَسْأَلْ عَنْهُ غَيْرَهُ. (بخارى:202)
ترجمه: از سعد بن ابي وقاص t روايت است كه رسول الله r بر موزه هايش مسح مي نمود. عبد الله بن عمر در اين باره از پدرش؛ عمر؛ سؤال كرد. عمر t فرمود: بلي. و افزود: هرگاه، سعد از رسول الله r چيزي را براي شما بيان كرد، دربارة آن از كسي ديگر، سؤال نكنيد. ( به او اعتمادكنيد).
152ـ عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَيَّةَ الضَّمْرِيِّ t: أَنَّهُ رَأَى النَّبِيَّ r يَمْسَحُ عَلَى الْخُفَّيْنِ. (بخارى:204)
ترجمه: عمرو بن اميه ضمري t مي ‏گويد: من نبي اكرم r را ديدم كه بر موزه هايش مسح مي‏كرد.
153ـ وَعَنْهُ t قَالَ: رَأَيْتُ النَّبِي َّr يَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّيْهِ. (بخارى:205)
ترجمه: عمرو بن اميه ضمري مي‏گويد: رسول الله r را ديدم كه بر عمامه و موزه هايش مسح مي‏كرد.

باب (36): پوشيدن موزه در حالت طهارت
154ـ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ t قَالَ: كُنْتُ مَعَ النَّبِيِّ r فِي سَفَرٍ، فَأَهْوَيْتُ لأَنْزِعَ خُفَّيْهِ، فَقَالَ: «دَعْهُمَا فَإِنِّي أَدْخَلْتُهُمَا طَاهِرَتَيْنِ»، فَمَسَحَ عَلَيْهِمَا. (بخارى:206)
ترجمه: مغيره بن شعبه t مي ‏گويد:در يكي از سفرها، همراه رسول خداr بودم.(هنگام وضو) ‏خواستم موزه هاي رسول الله r را بيرون بياورم، فرمود:«آنها را بيرون نياور، چون من آنها را پس از طهارت و وضو پوشيده ام». سپس رسول الله r بر موزه هايش، مسح نمود.

باب (37): كسيكه پس از تناول نمودن گوشت گوسفند و سويق،([2][3])
وضو نگرفته است.
155ـ عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَيَّةَ t: أَنَّهُ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ r يَحْتَزُّ مِنْ كَتِفِ شَاةٍ، فَدُعِيَ إِلَى الصَّلاةِ، فَأَلْقَى السِّكِّينَ، فَصَلَّى وَلَمْ يَتَوَضَّأْ. (بخارى:208)
ترجمه: عمرو بن اميه ضمري t مي ‏گويد: رسول الله r را ديدم كه گوشتِ شانة گوسفند را با كارد بريد و تناول فرمود. و سپس هنگامي كه اذان گفته شد، كارد را دور انداخت و بدون اينكه وضو بگيرد، نماز خواند.
باب (38): كسيكه پس از تناول نمودن سويق،
به مضمضه كردن اكتفا كند و وضو نگيرد
156ـ عَنْ سُوَيْدِ بْنِ النُّعْمَانِ t: أَنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ r عَامَ خَيْبَرَ، حَتَّى إِذَا كَانُوا بِالصَّهْبَاءِ، وَهِيَ أَدْنَى خَيْبَرَ، فَصَلَّى الْعَصْرَ، ثُمَّ دَعَا بِالأَزْوَادِ، فَلَمْ يُؤْتَ إِلا بِالسَّوِيقِ، فَأَمَرَ بِهِ فَثُرِّيَ، فَأَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ r وَأَكَلْنَا، ثُمَّ قَامَ إِلَى الْمَغْرِبِ، فَمَضْمَضَ وَمَضْمَضْنَا، ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ يَتَوَضَّأْ. (بخارى:209)
ترجمه: سويد بن نعمان t مي‏گويد: در فتح خيبر، همراه رسول الله r بودم. رسول خدا r وقتي به منطقة صهباء، در نزديكي خيبر، رسيد، نماز عصر را خواند. سپس دستور داد تا هر كس كه توشه اي دارد، حاضر كند. فقط اندكي آرد جَوي برشته شده آوردند. رسول الله r دستور داد تا آنها را با آب، تَر نمايند. آنگاه، رسول خدا r و ما از آن، خورديم. سپس هنگامي كه نبي اكرمr براي نماز مغرب برخاست، مضمضه نمود و ما نيز مضمضه نموديم و بدون اينكه وضو بگيرد، نماز مغرب را بجاي آورد.
157ـ عَنْ مَيْمُونَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ r أَكَلَ عِنْدَهَا كَتِفًا، ثُمَّ صَلَّى وَلَمْ يَتَوَضَّأْ. (بخارى:210)
ترجمه: ام المؤمنين؛ ميمونه رضي ‏الله‏ عنها؛ مي‏فرمايد: نبي اكرم r در خانة من، گوشت شانة گوسفند تناول نمود و بدون اينكه وضو بگيرد، نماز خواند.

باب (39): آيا پس از نوشيدن شير، بايد مضمضه نمود؟
158ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r شَرِبَ لَبَنًا، فَمَضْمَضَ وَقَالَ: «إِنَّ لَهُ دَسَمًا». (بخارى:211)
ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي ‏گويد: رسول الله r شير نوشيد. سپس مضمضه كرد و فرمود: «شير، چربي دارد»

.
باب(40): وضو گرفتن پس از خواب و كسيكه پس از
خواب سبك، وضو را لازم نمي داند
159ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r قَالَ: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُكُمْ وَهُوَ يُصَلِّي فَلْيَرْقُدْ، حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ، فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا صَلَّى وَهُوَ نَاعِسٌ لا يَدْرِي لَعَلَّهُ يَسْتَغْفِرُ فَيَسُبُّ نَفْسَهُ». (بخارى:212)
ترجمه: از عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه رسول الله r فرمود: «هرگاه، كسي از شما در نماز، چرت زد، بخوابد تا خوابش زايل شود. زيرا چه بسا كسي از شما كه در حالت خواب آلودگي نماز مي خواند، بدون اينكه بداند، بجاي استغفار، خودش را نفرين كند».
160ـ عَنْ أَنَسٍ t عَنِ النَّبِيِّ r قَالَ: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلاةِ فَلْيَنَمْ حَتَّى يَعْلَمَ مَا يَقْرَأُ». (بخارى:213)
ترجمه: انس t مي گويد: نبي اكرم r فرمود: «هر گاه، يكي از شما در نماز، چرت زد، بخوابد (و پس از آن، نماز بخواند) تا بداند كه چه مي خواند».

باب(41): وضو گرفتن با وجود وضو داشتن
161ـ عَنْ أَنَسٍ t قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ r يَتَوَضَّأُ عِنْدَ كُلِّ صَلاةٍ، وكان يُجْزِئُ أَحَدَنَا الْوُضُوءُ مَا لَمْ يُحْدِثْ. (بخارى:214)
ترجمه: انس t مي ‏گويد: نبي اكرم r براي هر نماز، وضو مي گرفت. ولي ما تا وقتي كه وضو داشتيم، همان وضو براي ما كافي بود.

باب(42): پرهيز نكردن از ادرار، جزو گناهان كبيره است
162ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: مَرَّ النَّبِيُّ r بِحَائِطٍ مِنْ حِيطَانِ الْمَدِينَةِ أَوْ مَكَّةَ، فَسَمِعَ صَوْتَ إِنْسَانَيْنِ يُعَذَّبَانِ فِي قُبُورِهِمَا، فَقَالَ النَّبِيُّ r: «يُعَذَّبَانِ وَمَا يُعَذَّبَانِ فِي كَبِيرٍ». ثُمَّ قَالَ: «بَلَى، كَانَ أَحَدُهُمَا لا يَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ، وَكَانَ الآخَرُ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ». ثُمَّ دَعَا بِجَرِيدَةٍ رَطْبَةٍ، فَكَسَرَهَا كِسْرَتَيْنِ، فَوَضَعَ عَلَى كُلِّ قَبْرٍ مِنْهُمَا كِسْرَةً، فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ فَعَلْتَ هَذَا؟ قَالَ: «لَعَلَّهُ أَنْ يُخَفَّفَ عَنْهُمَا مَا لَمْ يَيْبَسَا». (بخارى:216)
ترجمه: از ابن عباس رضي الله عنهما روايت است كه نبي اكرم r از كنار باغي از با‏غهاي مدينه يا مكه، عبور مي كرد. (ناگهان) صداي دو نفر را شنيد كه در قبرهاي شان گرفتار عذاب بودند. رسول الله r فرمود: «اين دو نفر، عذاب داده مي شوند اما نه بخاطر گناه بزرگي». سپس فرمود: «بلي، يكي از آنان، از ادرار خود، پرهيز نمي‏كرد و ديگري، سخن چيني مي نمود». آنگاه، رسول اكرمr شاخة ‏ترِ درختي خواست. آن را دو قسمت كرد و هر قسمت آنرا روي يكي از آن دو قبر، گذاشت. از رسول الله r پرسيدند: چرا چنين كردي؟ فرمود: «اميد است تا زماني كه اين دو شاخه، خشك نشده است، خداوند، عذاب آنان را تخفيف دهد».

باب(43): آنچه دربارة شستن بول و ادرار آمده است.
163ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ t قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ r إِذَا تَبَرَّزَ لِحَاجَتِهِ، أَتَيْتُهُ بِمَاء،ٍ فَيَغْسِلُ بِه. (بخارى:217)
ترجمه: انس بن مالك t مي ‏گويد: هرگاه، نبي اكرم r براي قضاي حاجت، بيرون مي رفت، من برايش آب مي‏بردم و ايشان با آن آب، استنجا مي ‏كرد.

باب(44): به حال خود گذاشتن باديه نشيني كه در مسجد ادرار نمود
164ـ عَنِ أَبِيْ هُرَيْرَةَ t قَالَ: قَامَ أَعْرَابِيٌّ فَبَالَ فِي الْمَسْجِدِ، فَتَنَاوَلَهُ النَّاسُ، فَقَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ r: «دَعُوهُ وَهَرِيقُوا عَلَى بَوْلِهِ سَجْلاً مِنْ مَاءٍ، أَوْ ذَنُوبًا مِنْ مَاءٍ، فَإِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُيَسِّرِينَ، وَلَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِينَ». (بخارى:220)
ترجمه: از ابوهريره t روايت است كه مردي باديه نشين، برخاست و در مسجد، ادرار كرد. مردم اعتراض كردند. نبي اكرم r فرمود: «او را به حال خود، رها كنيد و يك سطل آب، روي ادرار او بريزيد. زيرا شما مأمور سهل گرفتن ايد، نه سخت گيري كردن».

باب(45): ادرار كودكان شيرخوار
165ـ عَنْ أُمِّ قَيْسٍ بِنْتِ مِحْصَنٍ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّهَا أَتَتْ بِابْنٍ لَهَا صَغِيرٍ، لَمْ يَأْكُلِ الطَّعَامَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ r، فَأَجْلَسَهُ رَسُولُ اللَّهِ r فِي حَجْرِهِ، فَبَالَ عَلَى ثَوْبِهِ، فَدَعَا بِمَاءٍ، فَنَضَحَهُ وَلَمْ يَغْسِلْهُ. (بخارى:223)
ترجمه: ام قيس رضي ‏الله ‏عنها مي ‏گويد: پسر كوچكم را كه هنوز غذا نمي‏خورد، نزد رسول الله r آوردم. رسول الله r او را در بغل گرفت. او روي لباسهاي رسول اكرم r ، ادرار كرد. رسول الله r آب خواست و بر لباسهاي خود ريخت. (ولي) آنها را نشست. (يعني فقط به ريختن آب، اكتفا كرد).

باب(46): ادرار كردن، در حالت ايستاده و نشسته
166ـ عَنْ حُذَيْفَةَ t قَالَ: أَتَى النَّبِيُّ r سُبَاطَةَ قَوْمٍ، فَبَالَ قَائِمًا، ثُمَّ دَعَا بِمَاءٍ، فَجِئْتُهُ بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ. (بخارى:224)
ترجمه: حذيفه t مي‏گويد: رسول الله r كنار زباله دان قومي رفت و ايستاده ادرار نمود و بعد آب خواست. من آب آوردم و ايشان وضو گرفت.

باب (47): ادرار كردن، كنار دوست و در پناه ديوار
167ـ وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ: أَتَى سُبَاطَةَ قَوْمٍ خَلْفَ حَائِطٍ، فَقَامَ كَمَا يَقُومُ أَحَدُكُمْ فَبَالَ، فَانْتَبَذْتُ مِنْهُ، فَأَشَارَ إِلَيَّ فَجِئْتُهُ، فَقُمْتُ عِنْدَ عَقِبِهِ حَتَّى فَرَغَ.(بخارى:225)
ترجمه: و در روايتي ديگر، آمده است كه حذيفه t فرمود: رسول الله r به سوي زباله ‏داني كه پشت ديواري قرار داشت، رفت و مانند ايستادن شما، ايستاد و ادرار نمود. من از او فاصله گرفتم.آنحضرت r به من اشاره كردكه نزديك بيا. من آمدم و پشت سر ايشان ايستادم تا اينكه فارغ شد.
باب(48): شستن خون
168ـ عَنْ أَسْمَاءَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ النَّبِيَّ r فَقَالَتْ: أَرَأَيْتَ إِحْدَانَا تَحِيضُ فِي الثَّوْبِ، كَيْفَ تَصْنَعُ؟ قَالَ: «تَحُتُّهُ، ثُمَّ تَقْرُصُهُ بِالْمَاءِ، وَتَنْضَحُهُ، وَتُصَلِّي فِيهِ». (بخارى:227)
ترجمه: از اسماء رضي الله عنها روايت است كه زني، نزد نبي اكرم r آمد و عرض كرد: اگر لباس، با خون حيض آلوده شود، چه بايد كرد؟ رسول الله r فرمود: «نخست، آن را با دست، بدون آب، و سپس با آب بمال و بشوي. سپس در آن، نماز بخوان».
169ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: جَاءَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَبِي حُبَيْشٍ إِلَى النَّبِيِّ r فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي امْرَأَةٌ أُسْتَحَاضُ فَلا أَطْهُرُ، أَفَأَدَعُ الصَّلاةَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «لا، إِنَّمَا ذَلِكِ عِرْقٌ، وَلَيْسَ بِحَيْضٍ، فَإِذَا أَقْبَلَتْ حَيْضَتُكِ فَدَعِي الصَّلاةَ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاغْسِلِي عَنْكِ الدَّمَ ثُمَّ صَلِّي». وَقَالَ: «ثُمَّ تَوَضَّئِي لِكُلِّ صَلاةٍ حَتَّى يَجِيءَ ذَلِكَ الْوَقْتُ». (بخارى:228)
ترجمه: ام المومنين؛ عايشه رضي ‏الله‏ عنها؛ مي ‏گويد: فاطمه بنت ابي حُبَيش نزد نبي اكرم r آمد و عرض كرد: اي پيامبر گراميr ! به دليل خون حيض، مدت زيادي ناپاك مي‏شوم. آيا در اين مدت، نماز را ترك كنم؟ رسول الله r فرمود: «خير، زيرا اين، خون حيض نيست بلكه خون رگي است كه پاره شده است. هنگامي كه روزهاي قاعدگي ات فرا رسيد، نماز نخوان. و هنگامي كه ايام قاعدگي ات به پايان رسيد، غسل كن و نماز بخوان. البته براي هر نمازي، وضو بگير تا اينكه دوران قاعدگي، فرا رسد».

باب(49): پاك كردن لباسي كه آلوده به مني باشد
170ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أَغْسِلُ الْجَنَابَةَ مِنْ ثَوْبِ النَّبِيِّ r، فَيَخْرُجُ إِلَى الصَّلاةِ، وَإِنَّ بُقَعَ الْمَاءِ فِي ثَوْبِهِ. (بخارى:229)
ترجمه: ام المومنين؛ عايشه رضي ‏الله‏ عنها؛ مي‏گويد: اثر جنابت را از لباس نبي اكرم r مي‏شستم و آنحضرتr براي نماز، از خانه بيرون مي رفت در حالي كه اثر لكه هاي آب، هنوز بر لباسش وجود داشت.

باب(50) حكم آغُل و پيشاب شتر، گوسفند و ساير چارپايان
171ـ عَنْ أَنَسٍ t قَالَ: قَدِمَ أُنَاسٌ مِنْ عُكْلٍ أَوْ عُرَيْنَةَ، فَاجْتَوَوُا الْمَدِينَةَ، فَأَمَرَهُمُ النَّبِيُّ r بِلِقَاحٍ، وَأَنْ يَشْرَبُوا مِنْ أَبْوَالِهَا وَأَلْبَانِهَا، فَانْطَلَقُوا، فَلَمَّا صَحُّوا قَتَلُوا رَاعِيَ النَّبِيِّ r وَاسْتَاقُوا النَّعَمَ، فَجَاءَ الْخَبَرُ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ، فَبَعَثَ فِي آثَارِهِمْ، فَلَمَّا ارْتَفَعَ النَّهَارُ جِيءَ بِهِمْ، فَأَمَرَ فَقَطَعَ أَيْدِيَهُمْ، وَأَرْجُلَهُمْ، وَسُمِرَتْ أَعْيُنُهُمْ، وَأُلْقُوا فِي الْحَرَّةِ يَسْتَسْقُونَ فَلا يُسْقَوْنَ. (بخارى:233)
ترجمه: انس بن مالك t مي‏گويد: عده‏اي از طايفة عُكل يا عُرينه به مدينه آمدند و از آب و هواي آن، بيمار شدند. رسول الله r دستور داد تا خود را به شتران شيري برسانند و از شير و ادرار آنان، بخورند. آنان چنين كردند و از بيماري، شفا يافتند. پس از آن، چوپان رسول الله r را كشتند و شتران را با خود بردند. پيامبر خدا r صبح زود (از اين جنايت) باخبر شد. بلافاصله دستور داد تا آنان را تعقيب كنند. چند ساعتي از روز نگذشته بود كه آنها را اسير كرده، خدمت رسول الله r آوردند. آنحضرت r دستور داد تا دست و پايشان را قطع و چشم ‏هايشان را كور كنند و آنها را در آفتاب گرم و سوزان قرار دهند. (دستور اجرا شد). آنان از شدت تشنگي، درخواست آب كردند، ولي به آنان آب ندادند.
172ـ وَعَنْهُ t قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ r يُصَلِّي قَبْلَ أَنْ يُبْنَى الْمَسْجِدُ فِي مَرَابِضِ الْغَنَمِ. (بخارى:234)
ترجمه: همچنين انس t مي‏گويد: قبل از اينكه مسجد ساخته شود، نبي اكرم r در جايي كه شبها گوسفندان مي‏خوابيدند، نماز مي‏خواند.

باب(51): افتادن نجاست در روغن يا آب
173ـ عَنْ مَيْمُونَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ r سُئِلَ عَنْ فَأْرَةٍ سَقَطَتْ فِي سَمْنٍ، فَقَالَ: «أَلْقُوهَا وَمَا حَوْلَهَا فَاطْرَحُوهُ وَكُلُوا سَمْنَكُمْ». (بخارى:235)
ترجمه: ام المومنين؛ ميمونه رضي الله عنها؛ روايت مي كند كه: از رسول الله r دربارة موشي كه در روغن افتاده باشد، سؤال شد. آنحضرت r فرمود: «موش و مقداري از روغن ‏هاي اطراف آن را بيرون بريزيد و بقية روغن را بخوريد».
174ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t عَنِ النَّبِيِّ r قَالَ: «كُلُّ كَلْمٍ يُكْلَمُهُ الْمُسْلِمُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَكُونُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَهَيْئَتِهَا، إِذْ طُعِنَتْ تَفَجَّرُ دَمًا، اللَّوْنُ لَوْنُ الدَّمِ، وَالْعَرْفُ عَرْفُ الْمِسْكِ». (بخارى:237)
ترجمه: از ابوهريره t روايت است كه نبي اكرم r فرمود: «هر زخمي را كه مسلمان در راه خدا ببيند، روز قيامت، آن زخم، تازه مي شود و خون از آن، جاري مي گردد. رنگ زخم، مانند رنگ خون، و عطر و بويش مانند مشك، معطر خواهد بود».

باب(52): ادرار كردن در آب راكد
175ـ وَعَنْ أَبِيْ هُرَيْرَةَ t عن النَّبِيِّ e قَالَ: «لا يَبُولَنَّ أَحَدُكُمْ فِي الْمَاءِ الدَّائِمِ الَّذِي لا يَجْرِي، ثُمَّ يَغْتَسِلُ فِيهِ».(بخاري:239)
ترجمه: ابو هريره t روايت مي‏كند كه نبي اكرم r فرمود: «مواظب باشيد در آب راكد، ادرار نكنيد. چه بسا كه براي غسل و طهارت، بدان نياز پيدا كنيد».

باب(53): اگر روي شخصي كه در نماز است نجاستي انداخته شود،
نمازش باطل نميشود
176ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ t: أَنَّ النَّبِيَّ r كَانَ يُصَلِّي عِنْدَ الْبَيْتِ وَأَبُو جَهْلٍ وَأَصْحَابٌ لَهُ جُلُوسٌ، إِذْ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض: أَيُّكُمْ يَجِيءُ بِسَلَى جَزُورِ بَنِي فُلانٍ، فَيَضَعُهُ عَلَى ظَهْرِ مُحَمَّدٍ إِذَا سَجَدَ؟ فَانْبَعَثَ أَشْقَى الْقَوْمِ فَجَاءَ بِهِ، فَنَظَرَ حَتَّى سَجَدَ النَّبِيُّ r، وَضَعَهُ عَلَى ظَهْرِهِ بَيْنَ كَتِفَيْهِ، وَأَنَا أَنْظُرُ لا أُغْنِي شَيْئًا، لَوْ كَانَ لِي مَنَعَةٌ، قَالَ: فَجَعَلُوا يَضْحَكُونَ وَيُحِيلُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ، وَرَسُولُ اللَّهِ r سَاجِدٌ لا يَرْفَعُ رَأْسَهُ، حَتَّى جَاءَتْهُ فَاطِمَةُ، فَطَرَحَتْ عَنْ ظَهْرِهِ، فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ r رَأْسَهُ، ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ عَلَيْكَ بِقُرَيْشٍ». ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فَشَقَّ عَلَيْهِمْ إِذْ دَعَا عَلَيْهِمْ، قَالَ: وَكَانُوا يَرَوْنَ أَنَّ الدَّعْوَةَ فِي ذَلِكَ الْبَلَدِ مُسْتَجَابَةٌ، ثُمَّ سَمَّى: «اللَّهُمَّ عَلَيْكَ بِأَبِي جَهْلٍ، وَعَلَيْكَ بِعُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ، وَشَيْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ، وَالْوَلِيدِ بْنِ عُتْبَةَ، وَأُمَيَّةَ بْنِ خَلَفٍ، وَعُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ»، وَعَدَّ السَّابِعَ فَنَسِيَهُ الرَّاويُ. قَالَ: فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ رَأَيْتُ الَّذِينَ عَدَّ رَسُولُ اللَّهِ r صَرْعَى فِي الْقَلِيبِ قَلِيبِ بَدْرٍ. (بخارى:240)
ترجمه: عبدالله بن مسعود t مي گويد: روزي، رسول الله r كنار كعبه مشغول نماز خواندن بود. ابوجهل و تني چند از هوادارانش آنجا نشسته بودند. يكي از آنان گفت: چقدر خوب است اگر يكي از شما بچه دان شتر فلان قبيله را بياورد و هنگامي كه محمد به سجده مي‏رود، آن را بر پشت او بگذارد. بدبخت‏ترين آنان (كه عقبه بود) رفت و آن بچه دان را آورد و منتظر ماند كه محمد r به سجده برود. وقتي پيامبر r به سجده رفت، آنرا ميان شانه هاي رسول الله r گذاشت. راوي مي‏گويد: من كه شاهد آن صحنه بودم، نتوانستم كاري انجام دهم. اگر پشتيباني مي‏داشتم، دفاع مي‏كردم. عبدالله بن‏مسعود t مي‏گويد: بعد از آن، همه قهقهه سر دادند و يكديگر را تنه مي زدند. رسول الله r كه در سجده بود سر خود را از سجده بر نداشت، تا اينكه فاطمه رضي ‏الله‏ عنها آمد و آن را از پشت آنحضرت r برداشت و دور انداخت. پيامبر اكرم r سر از سجده برداشت، (آنها را نفرين كرد) و سه بار فرمود: «پروردگارا! قريش را نابود كن». آنها از نفرين پيامبر r ، خيلي ناراحت شدند. زيرا معتقد بودند كه دعا، در شهر مكه پذيرفته مي‏شود. سپس، رسول الله r با ذكر نام هر يك از آنها، فرمود: «پروردگارا! ابو جهل، عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه، وليد بن عتبه، اميه بن خلف وعقبه بن ابي معيط را نابود كن». راوي مي‏گويد: رسول اللهr نفر هفتم را نيز نام برد كه من آنرا فراموش كرده ام. سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست، من لاشه هاي مردار همة كساني را كه رسول الله r در آنروز، نفرين كرده بود، در چاهاي بدر ديدم.

باب(54): حكم آب دهان و بيني در لباس
177ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ t قَالَ: بَزَقَ النَّبِيُّ r فِي ثَوْبِهِ.(بخارى:241)
ترجمه: انس بن مالك t ميگويد: نبي اكرم r آب دهانش را با لباس خود گرفت.

باب(55): زني كه خون را از صورت پدرش شست
178ـ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ t: أنَّهُ سَأَلَهُ النَّاسُ: بِأَيِّ شَيْءٍ دُووِيَ جُرْحُ النَّبِيِّ r؟ فَقَالَ: مَا بَقِيَ أَحَدٌ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي، كَانَ عَلِيٌّ يَجِيءُ بِتُرْسِهِ فِيهِ مَاءٌ، وَفَاطِمَةُ تَغْسِلُ عَنْ وَجْهِهِ الدَّمَ، فَأُخِذَ حَصِيرٌ فَأُحْرِقَ، فَحُشِيَ بِهِ جُرْحُهُ. (بخارى:243)
ترجمه: سهل بن سعد ساعدي t مي‏گويد: از من سؤال كردندكه زخم رسول الله r با چه چيزي مداوا شد؟ گفتم: كسي كه در اين مورد از من آگاه تر باشد، وجود ندارد. (ديدم كه) علي t در سپرش آب مي‏آورد و فاطمه رضي ‏الله‏ عنها خون‏ها را از چهرة (مبارك) رسول الله r مي‏شست. و بعد، حصيري را سوختند و خاكستر آن را روي زخم رسول الله r نهادند.

باب(56): مسواك زدن
179ـ عَنْ أَبِي مُوسَى t قَالَ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ r فَوَجَدْتُهُ يَسْتَنُّ بِسِوَاكٍ بِيَدِهِ يَقُولُ: أُعْ أُعْ، وَالسِّوَاكُ فِي فِيهِ، كَأَنَّه يَتَهَوَّعُ. (بخارى:244)
ترجمه: ابوموسي اشعري t مي‏گويد: خدمت نبي اكرم r رسيدم. ايشان مسواكي در دست داشت و با صداي اُع، اُع مسواك مي زد. يعني چنان صدايي درمي آورد كه گويا استفراغ مي‏كند.
180ـ عَنْ حُذَيْفَةَ t قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ r إِذَا قَامَ مِنَ اللَّيْلِ يَشُوصُ فَاهُ بِالسِّوَاك. (بخارى:245)
ترجمه: حذيفه t مي‏گويد: شبها كه نبي اكرم r از خواب بيدار مي‏شد، دهان (مباركش) را با مسواك مي شست و تميز مي كرد.




باب(57): دادن مسواك به بزرگترها
181ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِىَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِيَّ e قَالَ: «أَرَانِي أَتَسَوَّكُ بِسِوَاكٍ، فَجَاءَنِي رَجُلانِ، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الآخَرِ، فَنَاوَلْتُ السِّوَاكَ الأَصْغَرَ مِنْهُمَا، فَقِيلَ لِي: كَبِّرْ، فَدَفَعْتُهُ إِلَى الأَكْبَرِ مِنْهُمَا».
ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي گويد: نبي اكرم r فرمود: «در خواب ديدم كه مسواك مي‏زنم. دو نفر نزد من آمدند. يكي بزرگتر بود و ديگري كوچكتر. مسواك را به كوچكتر دادم. به من گفته شد: آنرا به بزرگتر بده. آنگاه مسواك را به فرد بزرگتر دادم».

باب(58): فضيلت كسي كه با وضو مي خوابد
182ـ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ t قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ r: «إِذَا أَتَيْتَ مَضْجَعَكَ فَتَوَضَّأْ وُضُوءَكَ لِلصَّلاةِ، ثُمَّ اضْطَجِعْ عَلَى شِقِّكَ الأَيْمَنِ، ثُمَّ قُلِ: اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِي إِلَيْكَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْكَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَيْكَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَيْكَ لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجَا مِنْكَ إِلا إِلَيْكَ، اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِكِتَابِكَ الَّذِي أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِيِّكَ الَّذِي أَرْسَلْتَ، فَإِنْ مُتَّ مِنْ لَيْلَتِكَ فَأَنْتَ عَلَى الْفِطْرَةِ، وَاجْعَلْهُنَّ آخِرَ مَا تَتَكَلَّمُ بِهِ»، قَالَ: فَرَدَّدْتُهَا عَلَى النَّبِيِّ r فَلَمَّا بَلَغْتُ: اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِكِتَابِكَ الَّذِي أَنْزَلْتَ، قُلْتُ: وَرَسُولِكَ، قَالَ: «لا، وَنَبِيِّكَ الَّذِي أَرْسَلْتَ». (بخارى:247)
ترجمه: از براء ابن عازب t روايت است كه نبي اكرم r فرمود: قبل از رفتن به رختخواب، وضوي كامل بگير و بر پهلوي راست بخواب و اين دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِي إِلَيْكَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَيْكَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَيْكَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَيْكَ لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجَا مِنْكَ إِلا إِلَيْكَ، اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِكِتَابِكَ الَّذِي أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِيِّكَ الَّذِي أَرْسَلْتَ». (پروردگارا! با خوف و رجاء، چهره‏ام را بسوي تو برمي‏گردانم و تمام امورم را به تو مي‏سپارم و تو را پشت و پناه خود مي‏دانم. و يقين دارم كه هنگام خشم و غضبت، پناهي جز تو ندارم. پروردگارا! به كتابي كه نازل فرمودي و پيامبري كه مبعوث نمودي، ايمان آوردم). اگر در همان شب بميري، بر فطرت (با ايمان) از دنيا رفته اي. اين جملات را آخرين كلام خود قرار بده».
راوي(براء) مي‏گويد: اين دعا را نزد رسول اكرم r خواندم. وقتي گفتم :آمَنْتُ بِرَسُوْلِكَ، آنحضرت r فرمود: «بگو: آمَنْتُ بِـنَـبِيِّكَ». يعني بجاي لفظ رسول، كلمة نبي را بكار ببر.



5 ـ كتاب غسل

باب (1): وضو قبل از غسل
183 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ r: أَنَّ النَّبِيَّ r كَانَ إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، بَدَأَ فَغَسَلَ يَدَيْهِ، ثُمَّ يَتَوَضَّأُ كَمَا يَتَوَضَّأُ لِلصَّلاةِ، ثُمَّ يُدْخِلُ أَصَابِعَهُ فِي الْمَاءِ فَيُخَلِّلُ بِهَا أُصُولَ شَعَرِهِ، ثُمَّ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلاثَ غُرَفٍ بِيَدَيْهِ، ثُمَّ يُفِيضُ الْمَاءَ عَلَى جِلْدِهِ كُلِّهِ. (بخارى:248)
ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها؛ همسر گرامي نبي اكرم r مي گويد: هرگاه، رسول الله r غسل جنابت مي نمود، نخست دستهايش را مي‏شست. بعد وضوي كامل مي‏گرفت. سپس، انگشتانش را خيس مي نمود و با آن، ريشة موهاي سر (مبارك) خود را خلال مي‏كرد. و در پايان، سه بار با كف دست بر سر خود، آب مي‏ريخت و بعد، تمام بدن خود را مي شست.
184 ـ عَنْ مَيْمُونَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ r قَالَتْ: تَوَضَّأَ رَسُولُ اللَّهِ r وُضُوءَهُ لِلصَّلاةِ، غَيْرَ رِجْلَيْهِ، وَغَسَلَ فَرْجَهُ وَمَا أَصَابَهُ مِنَ الأَذَى، ثُمَّ أَفَاضَ عَلَيْهِ الْمَاءَ، ثُمَّ نَحَّى رِجْلَيْهِ، فَغَسَلَهُمَا، هَذِهِ غُسْلُهُ مِنَ الْجَنَابَةِ. (بخارى:249)
ترجمه: ميمونه؛ همسر گرامي نبي اكرم r ؛ مي‏فرمايد: روش آنحضرت r براي غسل جنابت چنين بود: نخست، استنجا مي كرد و نجاست را از خود دور مي ساخت و مانند وضوي نماز، وضو مي گرفت ولي پاهايش را نمي شست. سپس، بر تمام بدن خود، آب مي ريخت و در پايان، با اندكي جابجائي، پاهايش را مي شست.


باب (2): غسل مرد با همسرش
185 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِيُّ r مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ مِنْ قَدَحٍ يُقَالُ لَهُ الْفَرَقُ. (بخارى:250)
ترجمه: ام المومنين؛ عايشه رضي ‏الله‏ عنها؛ مي‏فرمايد: من و رسول الله r از يك ظرف آب كه به آن «فرق» مي‏گفتند، براي غسل، استفاده مي كرديم.

باب (3): غسل نمودن با يك صاع آب و مانند آن
186 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّهَا سُئِلَت عَنْ غُسْلِ النَّبِيِّ r، فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوًا مِنْ صَاعٍ، فَاغْتَسَلَتْ، وَأَفَاضَتْ عَلَى رَأْسِهَا، وَبَيْنَهَا وَبَيْنَ السَّائِلِ حِجَابٌ. (بخارى:251)
ترجمه: همچنين از عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه از وي دربارة غسل نبي اكرم r سؤال شد. ايشان ظرفي خواست كه حدود يك صاع آب مي گرفت. سپس با آن غسل كرد و بر سرش آب ريخت. ميان او و سؤال كننده يعني برادرش؛ عبدالرحمن؛ پرده ايي حائل بود.
187 ـ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ t: أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْغُسْلِ؟ فَقَالَ: يَكْفِيكَ صَاعٌ، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا يَكْفِينِي، فَقَالَ جَابِرٌ: كَانَ يَكْفِي مَنْ هُوَ أَوْفَى مِنْكَ شَعَرًا وَخَيْرٌ مِنْكَ، ثُمَّ أَمَّنَا فِي ثَوْبٍ. (بخارى:252)
ترجمه: جابر بن عبد الله t مي‏گويد: شخصي از من دربارة مقدار آب غسل، سؤال كرد. در جواب، گفتم: يك صاع آب، كافي است. يكي از حاضران گفت: يك صاع براي من كافي نيست. گفتم: براي كسي كه موهايش از تو بيشتر وخودش هم از تو بهتر بود، يك صاع آب، كفايت مي‏كرد (يعني رسول الله r). آنگاه جابرt كه يك چادر بر تن داشت، نماز را براي ما امامت كرد.

باب (4): كسي كه سه بار برسر خود آب بريزد
188 ـ عَنْ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ t قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r: «أَمَّا أَنَا فَأُفِيضُ عَلَى رَأْسِي ثَلاثًا» وَأَشَارَ بِيَدَيْهِ كِلْتَيْهِمَا. (بخارى:254)
ترجمه: جبير بن مطعمt مي‏گـويد: رسول الله r با نشان دادن كف دست ها فرمود: «من سه بار با اينها بر سر خود، آب مي‏ريزم».

باب(5): كسي كه غسل را با محلاب([3][4]) آغاز كند
189 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ r إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، دَعَا بِشَيْءٍ نَحْوَ الْحِلابِ، فَأَخَذَ بِكَفِّهِ، فَبَدَأَ بِشِقِّ رَأْسِهِ الأَيْمَنِ، ثُمَّ الأَيْسَرِ، فَقَالَ بِهِمَا عَلَى وَسَطِ رَأْسِهِ. (بخارى:258)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏ فرمايد: هرگاه، نبي اكرم r غسل جنابت مي‏نمود، ظرف محلاب مانندي را مي طلبيد و از آن با دست، آب بر مي داشت. ابتدا سمت راست بدن خود، و سپس سمت چپ آنرا مي شست. و در پايان، با دستهايش بر فرق سر خود، آب مي ريخت.

باب (6): تكرار همبستري و همبستري با همسران متعدد با يك غسل
190 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أُطَيِّبُ رَسُولَ اللَّهِ r، فَيَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ، ثُمَّ يُصْبِحُ مُحْرِمًا يَنْضَخُ طِيبًا. (بخارى: 267)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: من به رسول اكرم r (قبل از احرام) خوشبويي مي زدم. آنگاه، آنحضرت r با همسرانش همبستري مي كرد. سپس هنگام صبح، وقتي كه لباس احرام بر تن مي نمود، بوي عطر همچنان از بدن (مبارك) رسول الله r به مشام مي رسيد.
191 ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ t قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ r يَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِي السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ. قيل: أَوَكَانَ يُطِيقُهُ؟ قَالَ: كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلاثِينَ. (بخارى:268)
ترجمه: انس بن مالك t ميگويد: رسول اللهr در بخشي از روز يا شب، با همة همسران خود كه تعداد آنها يازده نفر بود، همبستري مي كرد . از او پرسيدند: آيا رسول الله r توانايي چنين كاري را داشت ؟ انس t گفت : به نظر ما، آنحضرتr به اندازة سي نفر، توانايي داشت.

باب(7): كسي كه عطر بزند و غسل نمايد
192 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى وَبِيصِ الطِّيبِ فِي مَفْرِقِ النَّبِيِّ r، وَهُوَ مُحْرِمٌ. (بخارى: 271)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: گويا هم اكنون، درخشش خوشبويي را بر فرق سر رسول الله r مشاهده مي نمايم در حالي كه ايشان در احرام بسر مي برند.

باب (8): خلال كردن موها هنگام غسل
193 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ r إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، غَسَلَ يَدَيْهِ، وَتَوَضَّأَ وُضُوءَهُ لِلصَّلاةِ، ثُمَّ اغْتَسَلَ، ثُمَّ يُخَلِّلُ بِيَدِهِ شَعَرَهُ حَتَّى إِذَا ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ أَرْوَى بَشَرَتَهُ، أَفَاضَ عَلَيْهِ الْمَاءَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ غَسَلَ سَائِرَ جَسَدِهِ. (بخارى:272)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: هرگاه، رسول اللهr غسل جنابت مي‏نمود، نخست دست‏هايش را مي‏شست. سپس، مانند وضوي نماز، وضو مي ساخت. بعد از آن، غسل مي نمود. آنگاه با دستهايش، موهاي سرش را خلال مي كرد تا مطمئن شود كه پوست سرش كاملاً خيس شده است. و در پايان، سه بار بر بدنش، آب مي ريخت و تمام آن را مي شست.

باب (9): اگر كسي در مسجد بياد افتاد كه جنب است، بدون تيمم، بيرون رود
194 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t قَالَ: أُقِيمَتِ الصَّلاةُ وَعُدِّلَتِ الصُّفُوفُ قِيَامًا، فَخَرَجَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ r، فَلَمَّا قَامَ فِي مُصَلاهُ، ذَكَرَ أَنَّهُ جُنُبٌ، فَقَالَ لَنَا: «مَكَانَكُمْ». ثُمَّ رَجَعَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ، فَكَبَّرَ فَصَلَّيْنَا مَعَهُ. (بخارى:275)
ترجمه: ابو هريره t مي‏گويد: اقامه گفته شد و صف‏ها براي اقامة نماز، بسته شد. سپس، رسول الله r تشريف آورد. هنگامي كه بر مصلاي نماز ايستاد، يادش آمد كه جُنب است. به ما گفت: «سر جاي خود بمانيد». يعني (صف‏هاي نماز را بهم نزنيد). سپس برگشت و غسل نمود. و در حالي به سوي ما آمد كه هنوز آب از موهايش مي‏چكيد. آنگاه، تكبير گفت و ما با ايشان نماز خوانديم.

باب (10): غسل در جاي خلوت و در حالت برهنه و اينكه پوشش افضل است
195 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t عَنِ النَّبِيِّ r قَالَ: «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ يَغْتَسِلُونَ عُرَاةً يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ، وَكَانَ مُوسَى r يَغْتَسِلُ وَحْدَهُ، فَقَالُوا: وَاللَّهِ مَا يَمْنَعُ مُوسَى أَنْ يَغْتَسِلَ مَعَنَا إِلا أَنَّهُ آدَرُ، فَذَهَبَ مَرَّةً يَغْتَسِلُ، فَوَضَعَ ثَوْبَهُ عَلَى حَجَرٍ، فَفَرَّ الْحَجَرُ بِثَوْبِهِ، فَخَرَجَ مُوسَى فِي إِثْرِهِ يَقُولُ: ثَوْبِي يَا حَجَرُ، حَتَّى نَظَرَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ إِلَى مُوسَى، فَقَالُوا: وَاللَّهِ مَا بِمُوسَى مِنْ بَأْسٍ، وَأَخَذَ ثَوْبَهُ، فَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا». فَقَالَ: أَبُو هُرَيْرَةَ: وَاللَّهِ إِنَّهُ لَنَدَبٌ بِالْحَجَرِ، سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ ضَرْبًا بِالْحَجَرِ. (بخارى:278)
ترجمه: ابو هريره t مي گويد : نبي اكرم r فرمود: «بني اسرائيل، برهنه غسل ‏كرده، به يكديگر نگاه مي‏كردند. اما موسي u به تنهايي غسل مي‏كرد. بني اسرائيل ‏گفتند: بخدا سوگند، چون موسي وَرم بيضه دارد، با ما غسل نمي‏كند. روزي موسي u لباسهايش را در آورد و روي سنگي گذاشت تا غسل كند. آن سنگ، لباسهاي موسي u را برداشت و فرار كرد. موسي u دنبال سنگ به راه افتاد و فرياد زد: اي سنگ! لباسهايم (را كجا مي بري)؟ تا اينكه بني اسرائيل موسي را ديدند و گفتند: به خدا سوگند، موسي هيچ بيماري اي ندارد. آنگاه، سنگ توقف كرد و موسي u لباسهايش را برگرفت و چند ضربه به سنگ زد». راوي مي‏گويد: بخدا سوگند، اثر شش يا هفت ضربه، بر روي سنگ ديده شد.
196 ـ وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t عَنِ النَّبِيِّ r قَالَ: «بَيْنَا أَيُّوبُ يَغْتَسِلُ عُرْيَانًا، فَخَرَّ عَلَيْهِ جَرَادٌ مِنْ ذَهَبٍ، فَجَعَلَ أَيُّوبُ يَحْتَثِي فِي ثَوْبِهِ، فَنَادَاهُ رَبُّهُ: يَا أَيُّوبُ، أَلَمْ أَكُنْ أَغْنَيْتُكَ عَمَّا تَرَى؟ قَالَ: بَلَى وَعِزَّتِكَ، وَلَكِنْ لا غِنَى بِي عَنْ بَرَكَتِكَ». (بخارى:279)
ترجمه: ابو هريره t مي گويد: نبي اكرم r فرمود: «ايوب u برهنه مشغول غسل كردن بود كه در آن اثنا، گروهي از ملخ هاي طلايي بر او فرو ريختند. ايوب u شروع به جمع آوري آنها در لباسش نمود. پروردگارش به او ندا داد: اي ايوب! مگر من تو را از اين چيزهايي كه مي بيني، بي نياز نساخته بودم؟ ايوب u گفت : به عزتت سوگند! بلي. (بي نياز ساخته اي ) ولي من از بركات تو بي نياز نيستم».


باب (11): هنگام غسل، بايد خود را از چشم مردم دور داشت
197 ـ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ r عَامَ الْفَتْحِ، فَوَجَدْتُهُ يَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ تَسْتُرُهُ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ»؟ فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ. (بخارى:280)
ترجمه: ام‏هاني؛ دختر ابو طالب رضي الله عنها؛ مي‏گويد: سال فتح مكه، نزد رسول الله r رفتم. ايشان در آن لحظه استحمام مي‏كرد و فاطمه رضي‏الله‏ عنها او را در پوشش نگه داشته بود. رسول الله r فرمود: «اين زن كيست»؟ گفتم: ام هاني هستم.

باب (12): حكم عرق فرد جنب و اينكه مؤمن نجس نمي‏شود
198 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t: أَنَّ النَّبِيَّ r لَقِيَهُ فِي بَعْضِ طَرِيقِ الْمَدِينَةِ وَهُوَ جُنُبٌ، قال: فَانْخَنَسْتُ مِنْهُ، فَذَهَبتُ فَاغْتَسَلْتُ، ثُمَّ جِئتُ، فَقَالَ: «أَيْنَ كُنْتَ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ»؟ قَالَ: كُنْتُ جُنُبًا فَكَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَكَ وَأَنَا عَلَى غَيْرِ طَهَارَةٍ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ إِنَّ الْمُسْلِمَ لا يَنْجُسُ». (بخارى:283)
ترجمه: ابو هريره t مي‏گويد: نبي اكرم r در يكي از كوچه‏هاي مدينه، مرا ديد. چون جُنب بودم، خود را عقب كشيدم و از چشم رسول الله r پنهان كردم. و پس از غسل، خدمت رسول خدا r رسيدم. آنحضرتr فرمود: « ابوهريره! كجا بودي»؟ عرض كردم: بعلت جنابت وعدم طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله r فرمود: « سبحان الله! مؤمن كه نجس نمي‏شود».



باب (13): جنب وضو بگيرد، سپس بخوابد
199 ـ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ t: سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ r: أَيَرْقُدُ أَحَدُنَا وَهُوَ جُنُبٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُكُمْ فَلْيَرْقُدْ وَهُوَ جُنُبٌ». (بخارى:287)
ترجمه: عمر بن خطاب t از رسول الله r پرسيد: آيا در حالت جنابت، ‏مي توانيم بخوابيم؟ آنحضرت r فرمود: «بلي، اگر وضو بگيريد، مي‏توانيد بخوابيد».

باب (14): تماس آلت تناسلي زن و مرد
200 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ t عَنِ النَّبِيِّ r قَالَ: «إِذَا جَلَسَ بَيْنَ شُعَبِهَا الأَرْبَعِ، ثُمَّ جَهَدَهَا، فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ». (بخارى:291)
ترجمه: ابوهريره t مي‏گويد: نبي اكرم r فرمود: «هر وقت، شوهر ميان اعضاي چهارگانة همسرش قرار بگيرد و همبستري كند، غسل واجب مي‏شود».

6 ـ كتاب حيض

باب (1): احكام زنان در حالت نفاس و قاعدگي
201 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: خَرَجْنَا لا نَرَى إِلا الْحَجَّ، فَلَمَّا كُنَّا بِسَرِفٍ حِضْتُ، فَدَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ r وَأَنَا أَبْكِي، قَالَ: «مَا لَكِ أَنُفِسْتِ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «إِنَّ هَذَا أَمْرٌ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَى بَنَاتِ آدَمَ فَاقْضِي مَا يَقْضِي الْحَاجُّ، غَيْرَ أَنْ لا تَطُوفِي بِالْبَيْتِ». قَالَتْ: وَضَحَّى رَسُولُ اللَّهِ r عَنْ نِسَائِهِ بِالْبَقَر. (بخارى:294)
ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي ‏فرمايد: براي اداي حج، از مدينة منوره براه افتاديم. وقتي به محل «سِرف» (نزديك مكه) رسيديم، دچار قاعدگي شدم. رسول الله r نزد من آمد در حالي كه گريه مي كردم. فرمود: «چرا گريه مي‏كني؟ آيا دچار قاعدگي شده‏اي»؟ گفتم: بلي. آنحضرت r فرمود: «اين چيزي است كه خداوند آن را شامل حال همة دختران آدم كرده است. جز طواف خانة كعبه، تمام احكام و مناسك حج را انجام بده». عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي‏فرمايد: رسول الله r براي ازواج خويش، گاو، قرباني نمود.

باب (2): شانه كردن موهاي شوهر در حالت قاعدگي
202 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أُرَجِّلُ رَأْسَ رَسُولِ اللَّهِ r وَأَنَا حَائِضٌ. (بخارى:295)
ترجمه: همچنين عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: در حال قاعدگي، موهاي سر مبارك رسول الله r را شانه مي‏زدم.
203 ـ وفي رواية: وَهُوَ مُجَاوِرٌ فِي الْمَسْجِدِ، يُدْنِي لَهَا رَأْسَهُ، وَهِيَ فِي حُجْرَتِهَا، فَتُرَجِّلُهُ وَهِيَ حَائِضٌ. (بخارى:296)
ترجمه: و در روايتي ديگر آمده است كه رسول الله r در مسجد، معتكف بود و سر مبارك خود را به عايشه رضي ‏الله‏ عنها نزديك مي كرد و او كه در خانه بود و ايام قاعدگي را مي‏گذراند، سر مبارك رسول الله r را شانه مي‏زد. (مسجد و خانه در كنار هم قرار داشتند).

باب (3): تكيه دادن به همسر در حالت قاعدگي و قرآن خواندن
204 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ r يَتَّكِئُ فِي حَجْرِي وَأَنَا حَائِضٌ، ثُمَّ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ. (بخارى:297)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: در حالي كه من در دوران قاعدگي بسر ميبردم، رسول الله r بر من تكيه مي نمود (سر بر زانوي من مي نهاد) و قرآن تلاوت مي‏كرد.

باب (4): كسي كه حيض را نفاس مي نامد
205 ـ وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: بَيْنَا أَنَا مَعَ النَّبِيِّ r مُضْطَجِعَةٌ فِي خَمِيصَةٍ، إِذْ حِضْتُ، فَانْسَلَلْتُ، فَأَخَذْتُ ثِيَابَ حِيضَتِي، قَالَ: «أَنُفِسْتِ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، فَدَعَانِي، فَاضْطَجَعْتُ مَعَهُ فِي الْخَمِيلَةِ. (بخارى:298)
ترجمه: ام سلمه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: با رسول الله r در يك چادر، خوابيده بودم كه دچار قاعدگي شدم. آهسته، خود را بيرون كشيدم و لباس حيض پوشيدم. رسول الله r پرسيد: «آيا دچار قاعدگي شدي»؟ گفتم: بلي. آنحضرت r دوباره مرا فراخوند و من با ايشان در همان چادر خوابيدم.

باب (5): خوابيدن كنار همسر در دوران قاعدگي
206 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِيُّ r مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ كِلانَا جُنُبٌ، وَكَانَ يَأْمُرُنِي فَأَتَّزِرُ، فَيُبَاشِرُنِي وَأَنَا حَائِضٌ، وَكَانَ يُخْرِجُ رَأْسَهُ إِلَيَّ وَهُوَ مُعْتَكِفٌ، فَأَغْسِلُهُ وَأَنَا حَائِضٌ. (بخارى:299)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: من و رسول الله r در حالي كه جنب بوديم از يك ظرف آب، غسل مي‏نموديم. و زماني كه من دوران قاعدگي را مي‏گذراندم، آنحضرتr به من دستور مي داد كه ازار بپوشم. و در آن حالت، (قاعدگي) كنار من مي خوابيد. و هنگام اعتكاف، سر مبارك را از مسجد بيرون مي آورد و من كه در دوران قاعدگي بسر مي بردم، سر ايشان را مي شستم.
207 ـ وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَتْ إِحْدَانَا إِذَا كَانَتْ حَائِضًا، فَأَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ r أَنْ يُبَاشِرَهَا، أَمَرَهَا أَنْ تَتَّزِرَ فِي فَوْرِ حَيْضَتِهَا، ثُمَّ يُبَاشِرُهَا، قَالَتْ: وَأَيُّكُمْ يَمْلِكُ إِرْبَهُ كَمَا كَانَ النَّبِيُّ r يَمْلِكُ إِرْبَهُ. (بخارى:302)
ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي‏فرمايد: هرگاه يكي از همسران رسول اللهr دچار قاعدگي مي‏شد و آنحضرت r مي خواست در كنارش بخوابد، به او دستور مي داد كه در حين شدت حيض، ازار بپوشد. آنگاه در كنار او مي‏خوابيد. عايشه رضي الله‏ عنها افزود: چه كسي از شما مي تواند مانند رسول الله r در چنين حالتي خود را كنترل نمايد؟!



باب (6): زنان در دوران قاعدگي، روزه نگيرند
208 ـ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ t قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ r فِي أَضْحَى أَوْ فِطْرٍ إِلَى الْمُصَلَّى، فَمَرَّ عَلَى النِّسَاءِ، فَقَالَ: «يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ، فَإِنِّي أُرِيتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ». فَقُلْنَ: وَبِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ، مَا رَأَيْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ مِنْ إِحْدَاكُنَّ». قُلْنَ: وَمَا نُقْصَانُ دِينِنَا وَعَقْلِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَلَيْسَ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ»؟ قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِكِ مِنْ نُقْصَانِ عَقْلِهَا، أَلَيْسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ؟» قُلْنَ: بَلَى. قَالَ: «فَذَلِكِ مِنْ نُقْصَانِ دِينِهَا». (بخارى:304)
ترجمه: ابو سعيد خدري t مي گويد: رسول الله r روز عيد قربان يا عيد فطر بسوي مصلا رفت. در آنجا، سري به زنان زد و خطاب به آنان فرمود: «اي گروه زنان ! صدقه دهيد. زيرا شما را بيشترين اهل دوزخ ديدم». پرسيدند: چرا؟ اي رسول خداr ! پيامبر اكرم r فرمود: «بخاطر اينكه شما بكثرت نفرين مي كنيد و از شوهرانتان نافرماني نموده و ناسپاسي مي كنيد و هيچ ناقص عقل و ديني نمي تواند مانند شما، مردان عاقل را فريب بدهد». عرض كردند: اي رسول خداr! نقصان عقل و دين ما چيست؟ فرمود: «مگر نه اين است كه گواهي يك زن، نصف گواهي مرد محسوب مي شود»؟ گفتند: بلي. رسول خدا r فرمود: «اين خود، نشانگر نقص عقل شما است». آنحضرت r باز فرمود: «مگر نه اينكه در ايام حيض و قاعدگي، نماز نمي خوانيد و روزه نمي گيريد»؟ عرض كردند: بلي . رسول اللهr فرمود:«اين هم دليل بر نقص دين شماست».
باب (7): اعتكاف زنان در زمان استحاضه
209 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ r اعْتَكَفَ ومَعَهُ بَعْضُ نِسَائِهِ، وَهِيَ مُسْتَحَاضَةٌ تَرَى الدَّمَ، فَرُبَّمَا وَضَعَتِ الطَّسْتَ تَحْتَهَا مِنَ الدَّمِ.(بخارى:309)
ترجمه: عايشه رضي‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: گاهي يكي از همسران رسول الله r با وي به اعتكاف مي نشست در حاليكه استحاضه بود وخونريزي داشت. و چه بسا از شدت خونريزي ناچار بود روي طشتي بنشيند.

باب (8): استفادة زنان از عطر و مواد خوشبوي ديگر پس از غسل حيض
210ـ عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ عَنِ النَّبِيِّ r قَالَتْ: كُنَّا نُنْهَى أَنْ نُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاثٍ، إِلا عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا، وَلا نَكْتَحِلَ، وَلا نَتَطَيَّبَ، وَلا نَلْبَسَ ثَوْبًا مَصْبُوغًا إِلا ثَوْبَ عَصْبٍ، وَقَدْ رُخِّصَ لَنَا عِنْدَ الطُّهْرِ إِذَا اغْتَسَلَتْ إِحْدَانَا مِنْ مَحِيضِهَا فِي نُبْذَةٍ مِنْ كُسْتِ أَظْفَارٍ، وَكُنَّا نُنْهَى عَنِ اتِّبَاعِ الْجَنَائِزِ.(بخارى:313)
ترجمه: ام عطيه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: رسول الله r سوگواري بيش از سه روز را براي ما ممنوع كرد. مگر براي زني كه همسرش را از دست داده باشد. در آنصورت، بايد چهار ماه و ده روز به سوگ او بنشيند. و در آن ايام، استفادة خوشبو، سرمه و لباس رنگي نيز براي ما ممنوع گرديد. مگر لباس عَصب (كه نوعي لباس يمني خشن است). البته پس از غسل قاعدگي، استفادة اندكي مواد خوشبو را مجاز نمود. و همچنين ما (زنان) را از شركت در تشييع جنازه، منع فرمودند.

باب (9): زن چگونه بايد غسل نمايد و آثارحيض را پاك كند
211ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتِ النَّبِيَّ r عَنْ غُسْلِهَا مِنَ الْمَحِيضِ، فَأَمَرَهَا كَيْفَ تَغْتَسِلُ قَالَ: «خُذِي فِرْصَةً مِنْ مَسْكٍ فَتَطَهَّرِي بِهَا». قَالَتْ: كَيْفَ أَتَطَهَّرُ؟ قَالَ: «تَطَهَّرِي بِهَا». قَالَتْ: كَيْفَ؟ قَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ تَطَهَّرِي». فَاجْتَبَذْتُهَا إِلَيَّ، فَقُلْتُ: تَتَبَّعِي بِهَا أَثَرَ الدَّمِ.(بخاري:314)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: زني از رسول الله r دربارة غسل حيض سؤال كرد. آنحضرت r فرمود: «نخست به وسيلة پارچه‏اي تميز و خوشبو خود را پاك كن». زن گفت: چگونه با پارچه خود را پاك كنم؟ رسول الله r بار ديگر فرمود: «خود را پاك كن». زن گفت: چگونه؟ آنحضرتr فرمود: «سبحان الله! خود را پاك كن». عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: (من كه منظور رسول الله r را درك كردم، بلافاصله) آن زن را بسوي خود كشيدم و به او فهماندم و توضيح دادم كه چگونه با پارچة تميز، جاي خون را پاك كند.

باب (10): شانه زدن موي سر، هنگام غسل قاعدگي
212ـ عَنْ عَائِشَةَ رضي الله عنها قَالَتْ: أَهْلَلْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ r فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ، فَكُنْتُ مِمَّنْ تَمَتَّعَ وَلَمْ يَسُقِ الْهَدْيَ، فَزَعَمَتْ أَنَّهَا حَاضَتْ، وَلَمْ تَطْهُرْ حَتَّى دَخَلَتْ لَيْلَةُ عَرَفَةَ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذِهِ لَيْلَةُ عَرَفَةَ، وَإِنَّمَا كُنْتُ تَمَتَّعْتُ بِعُمْرَةٍ؟ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ r: «انْقُضِي رَأْسَكِ وَامْتَشِطِي وَأَمْسِكِي عَنْ عُمْرَتِكِ». فَفَعَلْتُ، فَلَمَّا قَضَيْتُ الْحَجَّ، أَمَرَ عَبْدَالرَّحْمَنِ لَيْلَةَ الْحَصْبَةِ، فَأَعْمَرَنِي مِنَ التَّنْعِيمِ، مَكَانَ عُمْرَتِي الَّتِي نَسَكْتُ. (بخارى:316)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: با رسول الله r در حجة الوداع براي حج تمتع، احرام بسته بودم و هَدي با خود نبرده بودم. در آن ميان، دچار عادت ماهيانه شدم و تا شب عرفه، آن حالت باقي ماند. عرض كردم: اي پيامبر گرامي! من نيت حج تمتع نموده بودم و اينك شب عرفه فرا رسيد. چه بايد كرد؟ رسول الله r فرمود: «گيسوهايت را بازكن، سرت را شانه نما و عمره انجام نده». من هم چنين كردم. وقتي كه از حج فارغ شدم. رسول الله r هنگام بازگشت از منا، در «محصب» به برادرم عبدالرحمن دستور داد تا مرا به «تنعيم» ببرد و در عمره، همراهي كند. من همراه عبدالرحمن، به تنعيم رفتم و عمره اي را كه فوت شده بود، بجاي آوردم.


باب(11): ضرورت باز كردن موها براي زنان، هنگام غسل پايان قاعدگي
213ـ وَعَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: خَرَجْنَا مُوَافِينَ لِهِلالِ ذِي الْحِجَّةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُهِلَّ بِعُمْرَةٍ فَلْيُهْلِلْ، فَإِنِّي لَوْلا أَنِّي أَهْدَيْتُ لأَهْلَلْتُ بِعُمْرَةٍ». فَأَهَلَّ بَعْضُهُمْ بِعُمْرَةٍ، وَأَهَلَّ بَعْضُهُمْ بِحَجٍّ، وسَاقَتِ الْحَدِيْثَ وَذَكَرَتْ حَيْضَتَهَا قَالَتْ: وأَرْسَلَ مَعِي أَخِي إِلَى التَّنْعِيمِ، فَأَهْلَلْتُ بِعُمْرَةٍ وَلَمْ يَكُنْ فِي شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ هَدْيٌ وَلا صَوْمٌ وَلا صَدَقَةٌ.(بخارى: 317)
ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: بعد از رؤيت هلال ذي حجه، به قصد حج، مدينه منوره را ترك كرديم. رسول الله r فرمود: «هركس دوست دارد مي تواند نيت عمره كند و من هم اگر هَدي(شكرانه)، همراه نمي‏آوردم، فقط براي عمره احرام مي‏بستم». عايشه مي گويد: بعضي نيت عمره و برخي قصد حج كردند. سپس، عايشه رضي الله‏ عنها جريان قاعدگي اش را ذكر كرد وگفت:رسول اللهr برادرم؛ عبدالرحمن بن ابي بكرt ؛ را با من همراه كرد و ما به تنعيم رفتيم و من از آنجا براي عمره، احرام بستم. و بخاطر اين كار، نَه هَدي، نه صدقه و نه روزه، هيچكدام بر من واجب نشد.
باب (12): قضاي نمازهاي دوران قاعدگي بر زنان واجب نيست
214ـ وَعَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لَهَا: أَتَجْزِي إِحْدَانَا صَلاتَهَا إِذَا طَهُرَتْ؟ فَقَالَتْ: أَحَرُورِيَّةٌ أَنْتِ؟ كُنَّا نَحِيضُ مَعَ النَّبِيِّ r فَلا يَأْمُرُنَا بِهِ، أَوْ قَالَتْ: فَلا نَفْعَلُهُ. (بخارى:321)
ترجمه: از عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه زني از وي پرسيد: آيا زن بايد پس از پايان دوران قاعدگي، نمازهاي از دست رفته اش را بخواند؟ عايشه رضي ‏الله‏ عنها فرمود: مگر تو از خوارج([4][5]) هستي؟ ما در زمان رسول الله r دچار قاعدگي مي شديم و آنحضرت r ما را به خواندن نمازهاي از دست رفته امر نمي كرد و يا ما چنبن نمي كرديم.

باب (13): خوابيدن كنار همسر در دوران قاعدگي
215ـ عَنْ أُمَّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا حَدِيْثُ حَيْضِهَا مَعَ النَّبِيِّ r فِي الْخَمِيلَةِ، ثم قَالَتْ فِيْ هذِهِ الرِّوَايَةِ: إِنَّ النَّبِيَّ r كَانَ يُقَبِّلُهَا وَهُوَ صَائِمٌ. (بخارى:322)
ترجمه: ام سلمه رضي ‏الله‏ عنها جريان خوابيدنش را در كنار رسول اكرم r در دوران قاعدگي، زير يك چادر (ملحفه) بيان كرد. سپس افزود كه آنحضرت r در حالي كه روزه بود، مرا مي بوسيد.